هنگامی که یک مجموعه نیازمند یک مدیر برای رهبری است، مدیران ارشد اغلب توانمندترین عضو تیم را معرفی میکنند. برخی از این افراد در نقش رهبری به عنوان مدیر، موفق میشوند ولی گاهی افرادی که شکست میخورند تمایل دارند سازمان را ترک کنند و هزینههای زیادی را به مجموعه تحمیل میکنند. تیم نه تنها مدیر جدید خود را از دست داده است، بلکه یکی از بهترین کارمندان سازمان را نیز از دست داده است. این شکست میتواند برای فرد پرهزینه باشد و باعث شود که در مهارتها، هوش و مسیر شغلی آینده خود شک کند.
مدیران موفق چه ویژگیهایی دارند؟
از دیدگاه کارفرمایان، مدیران خوب به اهداف تعیین شده دست مییابند و برای کسب و کار ارزش ایجاد میکنند و برای کارمندان مدیران خوب، مدیرانی هستند که محیطی ایجاد میکنند که میتوانند در آن رشد کنند، توانمند باشند و احساس کنند مورد توجه قرار میگیرند. مدیران موفق از صحبت کردن در مقابل مدیران ارشد و حمایت از ایدههای تیم خود نمیترسند و این بدان معنا نیست که آنها باید همیشه از تیم خود در مورد ایدههای غیر سودمند حمایت کنند. بسیاری از مدیران ناکارآمد احساس میکنند که وظایف پرمشغله باید به زیردستانشان محول شود. وجه تمایز یک مدیر و یک رهبر در این است که رهبران در انجام وظایف با تیم خود درگیر میشوند.
افراد توانمند چه ویژگیهایی دارند؟
افراد توانمند به طور جامع برنامهریزی میکنند و زمانی کارها طبق برنامه پیش نمیرود، سریع تصمیم میگیرند تا به مسیر خود برگردند. افراد توانمند با ذهنیت حل مسئله به مشکلات و چالشها برخورد میکنند. در مقابل، افراد غیرتوانمند سعی میکنند خود را به خاطر هوش پائین تر مقصر بدانند و این خود منجر به کارایی کمتر میشود. افراد توانمند خود را با ابزار و فضای کاری مناسب احاطه میکنند. قبل از شروع یک پروژه، آنها تا حد امکان اطلاعات بیشتری را جمع آوری میکنند تا بهرهوری و شانس موفقیت خود را بهینه کنند. وقتی افراد توانمند راه حل را نمیدانند، برای کشف آن تلاش خود را میکنند و در صورت ناتوانی، مهارتها و آموزشهای لازم را پیگیری میکنند.
پادکست: مدیریت به سبک جهانی
تفاوتهای اصلی رهبر با رئیس چیست؟
رئیس یک مسئول در دفتر است که به کارمندان دستور میدهد و رفتاری مقتدرانه دارد، به دنبال کنترل است و به افرادش می گوید که چه کاری انجام دهند. رهبر شخصی است که با تاثیرگذاری، الهام بخشیدن، حمایت و تشویق گروهی از افراد، دیگران را رهبری میکند و به طور مستمر برای رسیدن به هدف تلاش میکند. یک رئیس چندین کارمند دارد در حالی که یک رهبر دارای پیروانی دارد. یک رئیس با ترس اداره و حکومت میکند در حالی که یک رهبر با اعتماد نوآوری می کند و الهام میبخشد. یک رئیس به دلیل اقتدار یا تسلطش احترام به دست میآورد، اما یک رهبر با رفتار، حسن نیت و کیفیت شخصیت خود احترام به دست میآورد. یک رئیس همیشه سودمحور است و برعکس، رهبر مردم محور است.
یک رئیس بر خلاف رهبری که به دنبال تعهد است، کنترل را اعمال میکند. یک رئیس بر اساس استانداردها، هنجارهای سازمان و قوانین تصمیم گیری میکند، برخلاف رهبری که رفتارش مبتنی بر ارزشهاست. یک رئیس به خوبی میداند که چگونه یک کار خاص را انجام دهد، برعکس، یک رهبر به پیروان خود نشان میدهد که چگونه کار را به درستی انجام دهند. یک رئیس وظایف و مسئولیت ها را به افراد خود محول میکند. با این حال، یک رهبر اختیارات را تفویض میکند. یک رئیس به کارمندان میگوید که چه کاری انجام دهند. از سوی دیگر، یک رهبر به کارکنان آموزش میدهد که چه کاری انجام دهند. یک رئیس برای خرابی سرزنش میکند و به کسی که اشتباه میکند اشاره میکند. در مقابل رهبر، که خرابی را برطرف میکند و اشتباه را تشخیص میدهد.
چرا رهبری مهم است؟
رالف والدو امرسون، نویسنده و فیلسوف معتقد است: "رهبر ما کسی است که به ما الهام بخشد تا آن چیزی باشیم که میدانیم میتوانیم باشیم." امرسون در یک بیانیه کوتاه، اهمیت رهبری و اینکه چگونه رهبران میتوانند به دیگران در دستیابی به چیزهای بزرگ کمک کنند را خلاصه میکند. رهبری به معنای حفظ اقتدار بر دیگری نیست. با توجه به اینکه 77 درصد از کسب وکارها شکافهای رهبری قابلتوجهی را تجربه میکنند، نیاز به رهبران تجاری مؤثر بیش از هر زمان دیگری است.
هر رهبر موفقی از اهمیت بهرهوری اعضای تیم آگاه است. بهرهوری افراد صرفا استفاده از ساعات کاری آنها به نحوی است که نتایج مطلوب را به دنبال داشته باشد و به دستیابی به اهداف شرکت کمک کند. بر اساس تحقیقات انجام شده یک کارمند به طور متوسط تنها 2 ساعت و 23 دقیقه در روز بازدهی دارد. با در نظر گرفتن یک روز کاری هشت ساعته، اعضای تیم به طور متوسط روزانه 5 ساعت و 37 دقیقه را هدر می دهند. وقتی رهبران و اعضای تیم سازنده باشند و در درازمدت به خوبی با هم کار کنند، فرهنگی مبتنی بر مشارکت پدیدار میشود، فرهنگی که آیندهنگر، مشارکتکننده و برانگیزاننده است.
بیشتر بخوانید: ماهیت رهبری
آیا افراد توانمند میتوانند مدیران موفقی باشند؟
بررسی 7000 نفر در مقاله ای در دانشگاه هاروارد و در نظر گرفتن رفتارهای شناسایی شدهای نظیر اهداف بلندپروازانه، شایستگی، تلاش برای رسیدن به نتایج، پیشبینی و رسیدگی به مشکلات، ابتکار عمل و همکاری این نتیجه گیری را داد که تواناییهای تجزیه و تحلیل برای یک مدیر ضروری است. استعدادها و اثربخشی فردی همگی توسط این ویژگیها تقویت میشوند. مهارتهایی که بر اثربخشی فردی تاثیر میگذارند مهارتهای ارزشمندی هستند و باعث بهرهوری افراد میشوند. برخی مهارتهایی که وظیفه تجزیه و تحلیل فرد را به عنوان یک مدیر شناسایی میکنند موارد زیر است:
- انتقادپذیری: پذیرفتن بازخورد و انتقادات شخصی یک مهارت کلیدی برای مدیرانی است که تمایل به افزایش خودآگاهی بیشتر هستند و تلاش مداوم برای بهبود مهارتها دارند.
- حمایت از توسعه دیگران: همه مدیران باید نگران توسعه دیگران باشند. در حالی که کارمندان میتوانند بر پیشرفت خود تمرکز کنند، مدیران بزرگ در یادگیری و توسعه به افراد کمک میکنند.
- پذیرایی از نوآوری: فردی که بر بهرهوری تمرکز میکند یک فرآیند قابل اجرا پیدا کرده است و تلاش میکند تا آن فرآیند را تا حد امکان کارآمد کند. از سوی دیگر، مدیران متوجه میشوند که نوآوری اغلب کارآمد نیست. یک مدیر توانمند پذیرای توانمندسازی است.
- ارتباطات خوب: یکی از مهمترین مهارتهای مدیران، توانایی آنها در ارائه ایدههای خود به دیگران به شکلی جالب و جذاب است.
- داشتن مهارتهای فردی: این یک الزام برای مدیران موفق است. هوش فردی شاید به عنوان مهارت اساسی رهبری شناخته شده است ولی افراد با بهره وری بالا اغلب بازدهی بالایی دارند و نیازی نیست که فرد هوش عالی داشته باشد.
- حمایت از تغییرات سازمانی: در حالی که افراد با بهرهوری بالا میتوانند نسبتا خود محور باشند ولی رهبران باید سازمان را در اولویت بالاتری از خودشان قرار دهند.
براساس مطالعات تقریبا یک چهارم (23٪) از مدیرانی که در چارک برتر بهرهوری قرار دارند، در شش مهارت رهبری مذکور پائین تر از چارک برتر هستند. بنابراین، احتمال این وجود دارد که از هر چهار نفر یک نفر به دلیل بهرهوری فوقالعادهاش به یک مقام رهبری ارتقا پیدا کند و در نهایت به مدیری کمتر از آنچه انتظار میرود تبدیل شود. اگر فردی با بهرهوری بالا دارای تخصص فنی خاص و کسب شده در مدت زمان طولانی باشد، انتظار میرود که فرد به سرعت مهارتهای رهبری مورد نیاز را در مدت کوتاهی پس از قرار گرفتن در نقش جدید به دست آورد. مهارتهایی که افراد را بهرهور میسازند، تنها مهارتهایی نیستند که مدیران موفق به آنها نیاز دارند و بهترین زمان برای افراد برای یادگیری این مهارتهای مدیریتی زمانی است که آنها هنوز یک مشارکتکننده فردی هستند نه یک مدیر. سازمانها تمایل دارند مهارتهای مدیریتی را در این افراد با پتانسیل بالا توسعه دهند و قبل از ارتقا به آنها آموزش دهند.
برخی از افرادی که در نهایت مدیر ناکارآمدی میشوند، در مهارتهای ذکر شده در بالا ضعیف نیستند و کسانی که آنها را برای ارتقاء توصیه میکنند، معتقدند که این مهارتها زمانی که در نقش مدیریتی قرار میگیرند، میتوانند بیشتر توسعه یابند. در صورتی که توسعه این مهارتها زمان و تلاش میخواهد و سازمانها معمولا میخواهند نتایج مثبت را سریعا ببینند. مدیران جدید معمولا در مسئولیتهای جدید خود به مهارتهایی تکیه میکنند که آنها را به کارمندان موفق تبدیل کرده است، نه مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت موفق.
پادکست : رهبران بزرگ چگونه الهامبخش دیگران میشوند؟(تحلیل کتاب با چرا شروع کنید)
چگونه مدیر یا رهبر بهتری باشیم؟
1. سبک رهبری خود را شناسایی کنید و نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید.
هنگامی که برای اولین بار می خواهید یک مدیر شوید، بسیار مهم است که برای تعیین نوع رهبری وقت بگذارید. اگر قبلا هرگز در موقعیت رهبری نبودهاید، میتوانید با ارزیابی سبک رهبری برای تعیین سبک خود شروع کنید. پس از انتخاب سبک رهبری، شناسایی نقاط بهبود و ضعف آسان تر میشود. تهیه لیستی از نقاط قوت و ضعف و همچنین بازخوردهای خارجی میتواند به شما کمک کند تا تعیین کنید که چگونه بر نقاط ضعف و قوت خود متمرکز شوید.
2. به دنبال فرصتهایی برای تبدیل شدن به یک الگو باشید.
راههای بی شماری برای بهبود مهارت های رهبری وجود دارد. شاید شما برای تبدیل شدن به یک رهبر نیاز باشد یک بار در هفته با یکی از اعضای تیم جدید برای ارائه راهنمایی و پشتیبانی قهوه میل کنید حتی خارج از محل کار، میتوانید به دنبال موقعیتهایی برای تبدیل شدن به رهبر باشید. به عنوان مثال، میتوانید به عنوان یک مربی برای یک دبیرستان محلی داوطلب شوید.
3. مهارتهای ارتباطی خود را توسعه دهید.
رهبری مستلزم این است که دائما با بقیه افراد ارتباط برقرار کنید. برای توسعه مهارتهای ارتباطی قویتر ضمن بهبود مهارتهای گوش دادن در مورد مهارتهای ارتباطی انتقال پیام تمرکز کنید. زبان بدن و هوش هیجانی به همان اندازه برای برقراری ارتباط موثر حیاتی هستند و میتوانند به شما در ایجاد روابط قوی تر با همکاران کمک کنند.
4. مهارت تفکر استراتژیک را کسب کنید.
هنگامی که این سوال پرسیده میشود که «چه مهارتهایی برای یک رهبر خوب حیاتی است؟» بسیاری از پاسخدهندگان توانایی تفکر استراتژیک را پراهمیت میدانند. این مهارت در کنار مهارتهای ارتباطی، مهارتهای تصمیم گیری و مهارتهای بین فردی اهمیت ویژهای دارد و کسب تفکر استراتژیک نیازمند مدت زمان زیادی تمرین و تمرکز است.
5. مسئولیتهای بیشتری را بر عهده بگیرید.
برای شروع به ارتقا سطح شغلی باید به دنبال فرصتهای بیشتری برای گسترش مهارتهای خود و نشان دادن تمایل خود برای رشد باشید. سادهترین راه برای انجام این کار این است که بررسی کنید که نیازهای تیم کجاست، و چگونه میتوانید به تیم خود کمک کنید تا این نیازها را برآورده کند. از طرف دیگر اگر نقطه ضعفی را در تیم خود مشاهده کردید و احساس اطمینان دارید که میدانید چگونه آن را برطرف کنید در این صورت با پیشنهاد این موضوع میتوانید تمایل خود را برای مشارکت نشان دهید.
6. خودآگاهی را تمرین کنید.
خودآگاهی یکی از ضروریترین خصوصیات برای هر رهبر است. برای مثال، مدیرانی که شناخت بهتری از کارکنانشان دارند معمولا مؤثرتر هستند و روابط قویتری با کارمندان خود دارند. یک مطالعه تخمین میزند که تنها 10 تا 15 درصد از مردم واقعا خودآگاه هستند و همیشه فرصتهایی برای تقویت مهارتها وجود دارد. خودآگاهی میتواند به شما کمک کند روابط فعلی خود را با همکارانتان ارزیابی کنید و آن را بهبود بخشید.
منبع: جک زنگر و جوزف فولکمن دانشگاه هاروارد
Jack Zenger and Joseph Folkman, Harvard business review