سر فصل نوشتار
حرف اول در این آموزش
بحث امروز درباره شاخص های کلیدی عملکرد و اهمیت آنها در سئوست. به این منظور باید بدانیم اصولا سئو چه فرایندی است و چه کمکی می تواند به رشد یک وب سایت کند. همچنین خواهیم دید ما در سئو چطور می توانیم هدف گذاری کنیم و چه فرایندی برای ما مهمتر است و می تواند ما را بهتر به نتیجه برساند؟ و اگر خواستیم فرآیند سئو و خدمات سئو را برون سپاری کنیم یا اگر تیمی داخل شرکت خودمان داریم، چه طور می توانیم عملکرد آنها را اندازه بگیریم.
KPI یا شاخص کلیدی عملکرد به شاخص هایی می گویند که از یک یا چند متریک مختلف تشکیل شده اند و ما بر اساس این متریک ها یا سنجه هایی که وجود دارند، اتفاق هایی که در محیط می افتد را اندازه گیری می کنیم. به عنوان مثال ما در سئو یک شاخصی داریم به اسمCTR که مخفف Click-through rate و نسبت تعداد کلیک تقسیم بر تعداد نمایش است؛ اینCTR می تواند یک شاخص کلیدی عملکرد باشد که متشکل از 2 تا سنجه مختلف است و بر اساس آن متوجه می شویم محتوایمان برای کاربرهای گوناگون چقدر جذابیت دارد.
تعریف شاخص کلیدی عملکرد برای ما 3 مزیت دارد:
در درجه اول، ما می توانیم بر اساس شاخص های کلیدی عملکرد هدف گذاری صحیح انجام دهیم و آنها را طوری تعریف کنیم که در راستای اهدافمان باشد.
در درجه دوم، با استفاده از شاخص کلیدی عملکرد می توانیم اتفاق هایی که در محیط وجود دارد را اندازه گیری کرده و اگر مشکلی به وجود آمد خیلی سریع عکس العمل نشان دهیم و آن مشکل را برطرف کنیم.
در درجه سوم، اگر شاخص کلیدی عملکرد یا KPI داشته باشیم، ریسک کار را کاهش می دهیم، یعنی با اندازه گیری لحظه به لحظه اتفاق هایی که در محیط می افتد، می توانیم با کمترین ریسک فعالیت کنیم.
دوره آموزش جامع سئو حرفه پلاس
در ایران چند نوع قرار داد سئو داریم، یعنی اگر یک شرکتی بخواهد سئو را برون سپاری کند، به 3 مدل می تواند کار کند.
مدل اول: لیستی از کلمات کلیدی استخراج می شود و بعد به شرکت هایی که پیمانکار سئو هستند می گویند که ما می خواهیم در این کلمات خاص یک رتبه خاصی را در گوگل بگیریم. اولین مشکل این است که کارفرما ممکن است نتواند همه کلماتی که برایش مفیدند را حدس بزند یا استخراج کند. مشکل دوم این است که الگوریتم های گوگل تغییر پیدا می کنند و رتبه ها جا به جا می شوند و شرکت هایی که می خواهند در این حوزه قرارداد ببندند و سئوکارهایی که کار می کنند، نمی توانند خیلی هدف گذاری درستی را داشته باشند و بعضا ممکن است با این هدف گذاری، به نتیجه لازم نرسند. به خصوص این حالت برای سایت های بزرگتر مانند یک سایت فروشگاهی که کلمات کلیدی خیلی زیادی دارد یا یک سایت خبری جذاب نیست و نمی تواند خیلی مفید باشد.
نوع دوم قراردادهای سئو، قراردادهایی هستند که بر اساس رتبه الکسا منعقد می شوند، معمولا سایت های خبری به سمت این نوع قرارداد می روند چون رتبه الکسا برایشان از همه چیز مهمتر است. این مدل هم مشکلات خاص خودش را دارد، مثلا اینکه رتبه الکسا کاملا نسبی است و یک رتبه ثابت نیست که سئوکار بخواهد آن را تضمین بدهد، همچنین الکسا را به راحتی می شود فریب داد و از طرف دیگر سئو به تنهایی روی الکسا تاثیر نمی گذارد.
حالت سوم، حالتی است که شرکت سئوکار باید روی کلمات کلیدی گسترده کار کند و نهایتا تعداد ورودی یک وب سایت را از طریق گوگل افزایش دهد.
برای اینکه بفهمیم کدام یک از این 3 حالت می تواند برای یک سایت بهتر باشد، لازم است به این فکر کنیم که چه هدفی را از سئو دنبال می کنیم؟
شرکت ها 6 هدف مختلف از سئو دارند:
- دریافت ورودی بیشتر از گوگل
- فروش بیشتر از طریق گوگل
- برندسازی
- بازاریابی مستقیم
- نفوذ ایدلوژیک
- مدیریت شهرت و روابط عمومی
این 6 موضوع، 6 هدف مختلف هستند که معمولا وب سایت های اینترنتی از فعالیت سئو دنبال می کنند و برایشان اهمیت دارد. شاخص کلیدی عملکرد را باید براساس هدفی که داریم، تعریف کنیم. به عنوان مثال یک وب سایت خبری برایش آنقدر مهم نیست که روی چه کلماتی ورودی می گیرد، بلکه بیش از همه چیز برایش مهم است که بتواند حجم مخاطبان خودش را افزایش دهد و ترافیک بیشتری از گوگل بگیرد، بنابراین شاخص های کلیدی عملکرد اصلی یک وب سایت خبری کاملا باید مرتبط با ترافیک ورودی دریافتی باشند.
از طرف دیگر یک وب سایت شرکتی برایش ترافیک ورودی اهمیتی ندارد و حتی ممکن است که هزینه های میزبانی اش را افزایش دهد، پس باید به فکر این باشد که فقط روی کلماتی ورودی بگیرد که بتواند برایش فروش خوبی داشته باشد یا یک سایت فروشگاهی خیلی برایش مهم است که روی فروش تمرکز کند، اما می تواند افرادی را به سمت خودش هدایت کند تا به مرور با مطالعه مطالب جذاب و مفید به مشتریان آن فروشگاه تبدیل شوند. پس سایت های مختلف که هر کدام اهداف متفاوتی را دنبال می کنند، باید شاخص های کلیدی عملکرد متفاوتی را هم داشته باشند.
ما در سئو با محیطی در ارتباطیم که داخل آن اتفاقات خیلی زیادی می افتد، الگوریتم های گوگل در حال تغییر هستند، رقبای ما در حال کم و زیاد شدن هستند، قدرت رقبایمان تغییر پیدا می کند و شرایط، شرایط خیلی متغیری است. گوگل بیش از 200 تا فاکتور مختلف دارد که این ها را روی صفحات اینترنتی اندازه گیری کرده و براساس وزنی که روی این فاکتورها در نظر گرفته، صفحات را مرتب سازی می کند و این موضوع مهمی است، در سال 2018 گوگل بیش از 3200 بار وزن الگوریتم های خودش را تغییر داده است. پس ما با یک محیط ساده و ثابت در ارتباط نیستیم و یک محیط کاملا پویا را داریم و باید بتوانیم در آن کار اندازه گیری را انجام دهیم.
معمولا از نظر سطح پیچیدگی 4 محیط مختلف وجود دارد: محیط های ساده (simple)، پیچیده (complicated)، مختلط (complex) و پر هرج و مرج (chaotic). در دنیا محیط سئو را محیط کائوتیک (chaotic) می دانند که در آن ما باید چندین شاخص کلیدی عملکرد مختلف را اندازه گیری کنیم تا بفهمیم در محیط چه اتفاقاتی می افتد.
گوگل به 2 دلیل الگوریتم های خودش را تغییر می دهد. اول آن که می خواهد بداند و مطمئن شود که بهترین پاسخ را به سوال (Query) کاربرها می دهد. برای اینکه این اتفاق بیفتد گوگل لازم دارد به ازای هر کلمه وزن ها را تغییر بدهد، در بازاریابی اینترنتی به این کار اسپلیت تستینگ (split testing) یا ای/ بی تستینگ (A/B testing) می گوییم. به این صورت که وزن فاکتورها تغییر پیدا می کنند و گوگل نتیجه را برای کاربر نشان می دهد و شروع می کند به اندازه گیری کردن این نتیجه و از طرف دیگر باز خورد می گیرد و انقدر این کار را تکرار می کند تا به بهترین حالت ممکن برسد. دلیل دومی که گوگل الگوریتم ها را عوض می کند این است که یکسری سئوکارها دنبال این هستند که سایتشان را در گوگل بهبود دهند و به همین خاطر گوگل سعی می کند که سایت هایی را به رتبه های بالاتر بیاورد که از روش های درست و مفید استفاده می کنند و با تغییر الگوریتم جلوی سایت هایی که اصطلاحا می گویند سئوی سیاه و از روش های خلاف استفاده می کنند را بگیرد. به این دو دلیل اصلی الگوریتم های گوگل تغییر پیدا می کنند.
گوگل اعلام کرده است که بیش از 200 فاکتور برای اندازه گیری امتیاز هر کدام از صفحات داخل اینترنت دارد. تعدادی از این فاکتورها را به طور عام مشخص کرده است، گوگل یک فایل راهنمای (Guide line) دارد که در آن فایل به وب سایت ها می گوید که شما باید چه استانداردهایی را رعایت کنید تا نتیجه بهتری در گوگل بگیرید. همچنین گوگل 2 الگوریتم ثبت شده دارد و آنها را به عنوان اختراع ثبت کرده است و بر اساس پتنتی که ثبت شده، در دنیا می دانند که این 2 الگوریتم به چه صورت کار می کند. یکی از این ها الگوریتم پیج رنک است که اولین اختراع گوگل است و بعد از آن الگوریتم کبوتر.
فایل راهنمای گوگل روی بلاگ گوگل در دسترس است. یکی از منابع خیلی خوبی که گوگل برای وبمسترها دارد، آدرسwww.google.com/webmasters است. در این آدرس مقالات زیادی به همراه ویدیوی آموزشی رایگان گذاشته شده است تا شما با روش های سفیدی که باعث می شوند با استفاده از آنها رتبه خوبی در گوگل بگیرید، آشنا شوید.
معمولا سئوکارها، 200 فاکتور گوگل را به دو قسمت تقسیم می کنند. یعنی این 200 فاکتور را به 2 بخش مختلف تقسیم بندی می کنند: سئوی داخل صفحه (on page seo) و سئوی خارج از صفحه (off page seo). سئوی داخل صفحه، کارهایی که شما باید داخل وب سایت انجام دهید و به آن سئوی محلی می گویند، شامل فاکتورهای محتوا و فاکتورهای تکنیکال یا فنی که مربوط به طراحی سایت می شود. سئوی خارج از صفحه مربوط به اعتبار وب سایت و لینک هایی است که از بیرون به وب سایتتان داده می شود که گوگل آن را اندازه گیری می کند.
مهم ترین فاکتورهای داخلی شامل عنوان صفحه، متای توضیحات صفحه، محتوای مفید صفحه، استفاده از تگ های هدینگ و ... است و مهم ترین فاکتورهای خارجی هم می تواند سوشال سیگنال (Social Signals)، لینک هایی که از وب سایت های معتبر دریافت می شود و الگوریتم ای ای تی (Google E-A-T) باشد.
مهم ترین شاخص این است که عنوان محتوا، عنوان مناسبی باشد و داخل عنوان کلمه کلیدی مورد نظر قرار بگیرد. متای توضیحات دومین فاکتور مهمی است که گوگل بررسی می کند، تگ هدینگ اچ یک (H1) و سایر تگ های هدینگ اهمیت بالایی دارند.
نحوه پاراگراف بندی، اندازه فونت، نحوه استفاده از تصاویر، استفاده از ویژگی آلت (alt) برای تصاویر، ارائه لینک های داخلی یا حتی لینک به سایت های دیگر، از جمله فاکتور های مهمی هستند که گوگل آنها را داخل صفحه اندازه گیری می کند. گوگل حتی محتوای صفحه را در سایز موبایل، تبلت و دسکتاپ به طور کامل رندر (render) می کند، برای اینکه خروجی مناسبی داشته باشد و کاربر هم بتواند از آن به خوبی استفاده کند.
بیشتر بخوانید: نقش سئو مارکتینگ در بازاریابی محتوایی
یکی از تکنیک هایی که در سئوی محتوایی مطرح و معروف است و اولین بار آقای برایان دین (Brian Dean) مدیر سایت backlinko.com آن را مطرح کرد، تکنیک آسمان خراش است. ایشان آزمایش کرد و فهمید گوگل خیلی برایش مهم است که شما وقتی محتوایی می نویسید به همه جوانب یک موضوع بپردازید و محتواهایی رتبه بهتر می گیرند که جامع تر و کامل تر باشند. ایشان ایده ای را مطرح کرد و گفت اگر من بخواهم راجع به موضوعی محتوا بنویسم، اول می بینم محتواهایی که رتبه های بالا را دارند، چه طور محتوایی هستند و راجع به چه چیزی صحبت کردند، اگر آنها از محتوا یک برج درست کردند و محتوای جالبی نوشتند، من یک آسمان خراش خیلی بلندتر از برج آنها درست می کنم و سعی می کنم محتوایی خیلی جامع تر از رقبایم بنویسم و این طوری می توانم رتبه خوبی کسب کنم. این تکنیک آسمان خراش در دنیا یکی از تکنیک های جذاب در بحث محتوا است. به طور متوسط رتبه های 1 تا 10 گوگل بیش از 2000 کلمه محتوا دارند، چیزی بین 2000 تا 2550 کلمه. این ها باعث شد که سئوکارها به این سمت حرکت کنند که ما باید محتوای جامعی بنویسیم تا بتوانیم رتبه خوبی در گوگل بگیریم. هر چقدر که زمان رو به جلو می رود، فاکتورهایی که به رضایت کاربر بر می گردد برای گوگل اهمیت بالاتری پیدا می کند.
فرض کنید یک وب سایت خبری داریم و می دانیم هدفمان از سئو افزایش بازدید است، بنابراین ما در وب سایت خبری مهمترین شاخص کلیدی عملکردی که باید اندازه گیری کنیم، تعداد کلیک و ورودی وب سایت است، ولی نکته این است که ما چون در یک محیط کائوتیک (chaotic) هستیم با اندازه گیری یک فاکتور خاص نمی توانیم متوجه شویم در محیط چه اتفاقی می افتد. مثلا ممکن است در یک روز خاصی تعداد کلیک وب سایت افزایش پیدا کند ولی فردای آن روز دوباره برگردد به جای قبلی، در واقع افزایش بازدید یک اتفاق کاملا مقطعی و نه ماندگار و طولانی مدت باشد؛ یا ممکن است تعداد صفحات وب سایتمان افزایش پیدا کند و این افزایش صفحات منجر به این شود که average position یا میانگین رتبه سایتمان در گوگل کاهش پیدا کند و ما نگران شویم که اتفاق بدی افتاده، در حالی که این کاهش رتبه به ازای کلمات کلیدی مختلف به خاطر این است که تعداد صفحات زیاد شده است.
در کل هیچ کدام از فاکتورهای سئو به تنهایی به ما خیلی درک درستی از اتفاقی که در محیط می افتد، نمی دهند و ما باید همه ی این فاکتورها را در کنار هم ببینیم تا بتوانیم تحلیل درستی از روند کار داشته باشیم. به همین خاطر قبل از اینکه به شاخص های کلیدی عملکرد فکر کنیم، باید به این موضوع فکر کنیم که بر اساس هدف های مختلف یک مدلی دربیاوریم، یعنی یک دسته بندی داشته باشیم و بگوییم سایت های شرکتی، سایت های خبری، سایت های فروشگاهی، سایت های گردشگری یا سایت های نیازمندی چه چیزی را از سئو می خواهند و چه چیزی در سئو برایشان اهمیت دارد و بر اساس این مدلی که به دست می آوریم، شاخص های کلیدی عملکردی را تعریف کنیم که روی این مدل بهترین جواب را می دهد.
بنابراین شاخص های کلیدی عملکرد براساس آن مدل و هدف تعریف می شوند و معنی پیدا می کنند و باید حواسمان باشد که شاخص هایی در نظر بگیریم که بتوانند در مسیر به ما کمک کنند.
حرف آخر در این آموزش
ما باید بتوانیم بر اساس مدل وب سایتی که داریم یک هدف گذاری خوب و یک مجموعه ای از شاخص های کلیدی عملکرد برای خودمان طراحی کنیم تا بتوانیم روند سئو و نتایجی که به دست می آوریم را اندازه گیری نماییم.
بیشتر بخوانید: سئو ، تبلیغات، برند یا اثر محتوایی خدمات کالا در تجارت الکترونیک