سرفصل های نوشتار
- چالش مشاوره مدیریت
- مأموریت مشاور استراتژی چیست؟
- جایگاه مشاور استراتژی
- تفاوت انواع سبک های زندگی با مشاوره مدیریت
حرف اول در این آموزش
ما در کشورمان در بحث مشاوره مدیریت دچار یک پدیده ناکارآمد هستیم و عمدتاً سازمانها رضایت قابل توجهی از خدمات مشاوران چه به صورت فردی،چه به صورت گروهی ندارند و احساس می کنند که مشاوران یا از حسن اعتمادشان سوءاستفاده کردند یا از کارآمدی و توانمندی لازم برای حل مشکلات آن ها برخوردار نبودند. این مسئله باعث شده که به مرور زمان دیدگاه-های منفیای نسبت به خدمات مشاوره مدیریت در کشور ما شکل بگیرد. حال می خواهیم ببینیم علت این چالش چیست و چگونه میشود آن را حل کرد.
چالش مشاوره مدیریت
آن چیزی که صنعت مشاورهی مدیریت و حرفه مشاوره مدیریت را چالشبرانگیز می کند این است که مجموعه شایستگیهایی که یک مشاوره مدیریت به آن احتیاج دارد حاصل سالها زحمت، خودسازی، سالها تغییر در نظام تمایلات و نظام دیدگاهها و نحوهی تفکر و نگاه به مسائل است که بسیار سخت و طاقتفرساست و در طول زمان می تواند حاصل شود. بخشی نیز از تجربه طولانی مدت در صنایع مختلف و به صورت تدریجی میتواند حاصل شود.
دراکر جمله در پاسخ به این سوال که مدیریت علم است یا هنر میفرمایند که مدیریت نه علم است و نه هنر. بلکه توانمندی و شایستگی است که از کار در صنایع و در سازمانهای مختلف در طول زمان حاصل میشود و کسب این تنوع در تجربیات برای مدیران امکانپذیر نیست و فقط مشاور مدیریت است که میتواند تنوع در صنایع و سازمانهای متفاوت را تجربه کند و به دانشی برسد که بتواند به مدیران راه حل های کارآمدی ارائه بدهد.
مأموریت مشاور استراتژی چیست؟
مأموریت مشاور استراتژی این است که در تصمیماتی که عمیقاً روی سرنوشت سازمان تأثیرگذار است، سرعت و دقت را افزایش دهد.
جایگاه مشاور استراتژی
از منظر تحول مشاور استراتژی باید سه کار را انجام دهد:
1 . به سازمان کمک کند تا از وضع موجود دل بکند.
2. به سازمان کمک کند که به وضع مطلوب دل ببندد.
3. امید به تغییر و باور به تغییر را در مدیران سازمان و سایر کارمندان ایجاد کند و آن ها را به این اطمینان برساند که میتوانند به آن وضع مطلوب دست پیدا کنند.
سازمان باید از وضع موجود اذیت شده باشد و از وضع موجود احساس بدی داشته باشد تا بتواند تغییر کند و این احساس را مشاور باید در سازمان ایجاد کند و زمانی مسئولیت مشاوره را بپذیرد که این آمادگی را در سازمان ببیند و این احساس را در سازمان تشدید کند.
شایستگی های مشاور
شایستگی، یعنی هر عاملی که در موفقیت یک فرد و در شغل خاص تأثیرگذار است و در رفتار حرفهای آن فرد نمود دارد. حال آن ویژگی که باعث شده آن فرد بتواند کاری را حرفهای انجام دهد به دانشها، دانستنی ها، مهارت ها و منش فرد برمی گردد. زمانی که میگوییم شایستگیهای یک شغل، منظور ویژگی هایی است که افراد خاص و موفق را از افراد معمولی جدا میکند یا به عبارت دقیقتر افراد عالی را از افراد خوب در یک شغل جدا میکند.
یکی از شایستگیهای مهم مشاور استراتژی این است که باید بتواند در لایحههای عمیق و پنهان سازمانی نفوذ پیدا کند و اصطلاحاً در محیط زیست سازمانی نفوذ پیدا کند تا تصمیمات استراتژی که در خارج از جلسات رسمی سازمان است در آن جا بازی داده شود، و بتواند در عمق دیالوگها و جلسات غیر رسمی مدیران ارشد نفوذ و پذیرش داشته باشد و در آن ها دخالت داده شود.
یکی از اشتباهات مشاوران تازهکار این است که تصور می کنند که استراتژی در جلسات رسمی سازمانها شکل میگیرد در حالیکه بیشتر وقتها منبع شکلگیری استراتژی، تمایلات و منافعی است که مدیران ارشد یا افراد ذینفوذ بیرونی و درونی دارند. مشاور باید این توانمندی را داشته باشد و بتواند اعتماد اعضای کلیدی مجموعه را جلب کند. آن ها هم این فرد در جلسات محرمانه خودشان را دخالت بدهند و انقدر با این فرد راحت باشند که در حضور این مشاور خود را سانسور نکنند و دغدغهها و دیدگاههایشان را کامل و بدون ترس بیان کنند و مشاور را از خودشان بدانند.
زمانی که شما بتوانید زیر پوست سازمان نفوذ پیدا کنید و فضای امنی ایجاد کنید که آدمها با شما راحت حرف بزنند و احساس کنند که حضور شما، منافع آنها را به خطر نمیاندازد آن وقت مشاور میتواند با واقعیتهای سازمان از نزدیک ارتباط بگیرد و در فضای سازمان حرف بزند و پیشنهاد بدهد.
یکی دیگر از شایستگی ها داشتن سعه صدر است. یعنی مشاور باید دل بزرگی داشته باشد. اعضا با او راحت باشند و احساس کنند که او محرم رازشان است. در سازمان تنها کسی که شانهای برای گریستن ندارد مدیر ارشد سازمان است. مشاور باید محرم راز و امید دهنده مدیر باشد. اگر مشاور در شرایط چالشبرانگیز نتواند روحیه خود را حفظ کند و منبع انرژی و امید باشد، مدیران را دچار یأس و ناامیدی میکند. یکی از ویژگیهای خیلی مهم مشاور این است که بتواند از دل چالشها، فرصتها را شناسایی کند.
بسیاری از شایستگیهای مشاوران مدیریت بین گرایشهای مختلف مشترک است اما مشاوران استراتژی یک سری شایستگیهای خاص و متعالی باید داشته باشند. مشاوران استراتژی پختگی و ویژگیهای متمایزی دارند نسبت به سایر مشاوران مدیریت دارند و این به خاطر این است که ذات استراتژی پیچیدگیهای خاصی دارد. پس برای این که سازمان از وضع موجود دل بکند و به وضع موجود دل ببندد باید به مشاور اعتماد بکند. هم اعتماد شخصیتی و اخلاقی و هم اعتماد علمی. باید مدیران و کارمندان ویژگی آزادگی را در مشاور استراتژی ببینند تا احساس کنند دغدغه اول و آخر مشاور این است که به سازمان کمک کند خودش را از آن چالش نجات دهد و از آن فرصتی که برایش ایجاد شده است نهایت استفاده را ببرد نه این که برای نفع شخصی خودش سکوت کند و یک جاهایی همراهی کند.
گاهی مشاور استراتژی به این نتیجه میرسد که اگر بخواهد به سازمان کمک کند باید با یک تفکر حاکم و قالب در سازمان مبارزه کند و پایش بایستد و از اعتبار و حیثیت خودش خرج کند حتی این کار ممکن است برایش گران تمام شود. مشاور استراتژی باید به بحثهای علمی مثل فلسفه، تئوری مدیریت، انواع مدلهای استراتژی، چالشهای پیادهسازی و مقولههایی که روشن است کاملاً مسلط باشد ولی سوای بحث علمی باید مهارتها و توانمندیهایی نیز در طول زمان کسب کند.
تفاوت انواع سبک های زندگی با مشاوره مدیریت
یک استاد دانشگاه یا یک شخصیت آکادمیک در سبک زندگی خود این گونه عمل میکند که به مکتب علمی خاصی پایبند میشود و از آن دفاع میکند و در آن مکتب علمی برند شده و شناخته میشود آن مکتب و نگاه فلسفی را ترویج میکند. در سبک زندگی آکادمیک شما باید از یک مکتب خاص حمایت کنید و به آن پایبند شوید و نظام تمایلاتتان به این سمت است و از این که آدمها به شما ارجاع علمی میکنند لذت میبرید. اما این سبک زندگی به درد مشاوره مدیریت نمیخورد. در سبک زندگی مشاوره مدیریت، مشاور مدیر باید مسئله سازمان را حل کند.
حالا این سازمان ممکن است که با مکتب فکری الف حل بشود و فردا با مکتب فکری ب. لذا مشاوره مدیریت باید خلاقیت در تلفیق داشته باشد و نباید وابسته به یک مکتب فلسفی باشد و انحصاراً به یک مکتب علمی خاص وابسته باشد. باید همه مکتبها را بشناسد و از همه استفاده کند ولی نمیتواند مثل یک شخصیت آکادمیک پایبند به یک مکتب علمی خاص باشد بلکه باید مسئله سازمان را حل کند. یک مشاوره مدیریت باید ذهن و شخصیت حل کننده مسئله داشته باشد و نمیتواند مثل یک استاد دانشگاه خودش را در یک نظام فکری خاص حبس کند. البته به این معنا نیست که اگر کسی استاد دانشگاه است نمیتواند مشاور خوبی باشد منظور سبک زندگی است. سبک زندگی مشاور با صاحبان کسب و کار هم فرق میکند. اگر یک مشاوره مدیریت بخواهد وانمود کند که صاحب کسب و کار است از ریشه فلسفه مشاوره خودش را زده است.
چون مدیر نمیتواند به مشاوری که خودش صاحب کسب و کار و به دنبال کسب درآمد از طریق بیزینس است اعتماد کند. نظام تمایلات مشاوره مدیریت با نظام تمایلات یک بنیانگذار کسب و کار متفاوت است. مشاوره مدیریت باید بتواند به مدیرش اثبات کند که من بلدم مثل تو پول دربیاورم اما دوست ندارم. من راه کسب درآمد را بلدم و میتوانم به تو یاد بدهم اما علاقه و هیجان و رسالت من در این است که در سازمان تحول ایجاد کنم و درآمدم را از منظر مشاوره دارم.
یکی از آفتهایی که مشاوران استراتژی به آن دچار میشوند طولانی بودن پروسه است. مشاور استراتژی در سازمان یک سال طول میکشد تا تدوین استراتژی کند. میگوید من یک سال زمان نیاز دارم تا وضع موجود را بشناسم بعد هم زمان نیاز دارم تا استراتژی تدوین کنم بعد از یک سال استراتژیها را پیشنهاد میدهد حالا میخواهد برای اجرا زمینهسازی کند که ان هم زمان زیادی لازم دارد. لذا مشاوران باید به سمت این که از رویکردهای چابک استفاده بکنند بروند.
رویکرد چابک(Agile)، سبکی است که شما به جای این که هر مرحله را تا انتها پیش بروید و وقتی به نتیجه رسیدید مرحله بعدی را شروع کنید. به صورت فنری مرحله تدوین را یک مقدار جلو میبرید خیلی سریع وارد اجرا میشوید، کنترل میکنید، دوباره تدوین، دوباره اجرا، دوباره کنترل، و این مراحل در هم تنیده میشود و پیش میرود. رویکرد چابک در صنعت مشاوره به خصوص مشاورهی استراتژی بسیار نمود دارد و تنها راهی است که در اجرا کمک میکند مشاوره دچار تغییر بیمورد نشود.
حرف آخر در این آموزش
مشاوره استراتژی باید در لایههای زیرین سازمان نفوذ کند، فرصتها را به درستی شناسایی کند و به سازمان کمک کند به وضع موجود دل ببندد.
موضوعات مرتبط