مدرس آموزش
جناب آقای دکتر مسیح کریمیان
سرفصل های نوشتار
- چرا مدیران در مواقع بحران به فکر مشاوره میافتند؟
- چهارچوب اصلی مشاوره مدیریت
- انواع عارضه درون سازمانی
- بازگشت سازمان به جایگشت قبلی
- آیا مدیران سازمان متوجه بروز چالشها میشوند یا خیر؟
- نقش محوری حل مسئله مشاور
- تصمیم گیری در سازمان
- دو نکته مهم در حوزه مدیرت تصمیمگیری
حرف اول در این آموزش
تصور نادرستی که در مشاوره مدیریت وجود دارد آن چیزی که به عنوان عرف مشاوره مدیریت در کشور ما پرداخته میشود، زمانی که در سازمانها بحران یا چالش جدی ایجاد میشود و مدیران اگر از عهدهی برطرف کردن چالش برنیامدند آنگاه به این مسئله روی میآورند که از مشاورههای مدیریت بهره بگیرند. مشاورههای مدیریت در کشور ما یک کار میتواند انجام بدهد آن هم نجات سازمانها از بحران است. در صورتیکه مشاوره مدیریت میتواند منافع دیگری نیز داشته باشد.
چرا مدیران در مواقع بحران به فکر مشاوره میافتند؟
یک ریشه در تفکر مدیران دارد. در هنگامی که با مسائل و چالشهای سازمانی مواجه هستند، هیئت مدیره و مدیرعامل خودش را در حل چالشها توانمند میبیند و فکر میکنند که دانش و تجربه آنها کفایت لازم را برای حل مشکلات سازمان دارد و نیازی به آن که نگاه دیگری از بیرون سازمان بیاید و به حل مسائل کمک بکند نمیبینند. تا آنجایی که این روشها کارآمد باشد نیاز به مشاوره مدیریت نمیبینند و پس از این که چالشها ناکارآمد شدند روی به استفاده از مشاوره خواهند آورد. غافل از این که ریشههای ایجاد یک چالش و مسئله در سازمان میتواند خیلی عقبتر از لحظهای که آن چالش ایجاد میشود اتفاق بیوفتد.
چهارچوب اصلی مشاوره مدیریت
1. حل مسئله
2. تصمیمگیری
در صنعت و حرفهی مشاوره مدیریت سعی ما بر این است که به کمک مدیران سازمان بتوانیم در حل مسئله ای که با آن روبهرو هستند یا اگر نیاز به اخذ تصمیمی دارند به آن ها کمک کنیم. هر کجا که سازمان احساس کند که میتواند گسترش پیدا کند، روبهروی خود فضایی را میبیند که این فضا پر از سؤال، ابهام و نکاتی است که میتواند صورت مسئلهی یک همکاری با مشاوره مدیریت باشد.
اگر سازمان با عارضهای مواجه شده که برایش چالشی ایجاد کرده و این عارضه در درون سازمان ایجاد شده نقص یا کمکاری یا ایرادی که در درون سازمان وجود دارد و برطرف کردن این عارضه یا نقص یا مشکل یک فضای پر از سؤال و ابهام و وضعیت ناپایدار را برای سازمان به وجود آورده است و اینجا هم میتواند سر منشأ تعریف یک مسئلهی مشاوره مدیریت باشد.
انواع عارضه درون سازمانی
1. عارضهی موقتی است و در یک زمان کوتاهی ایجاد شده است.
2. عارضهای که مزمن و طولانی مدت است و مدتها سازمان را درگیر خودش کرده است.
بازگشت سازمان به جایگشت قبلی
بسیاری از مواقع سازمانهایی هستند که از درونشان دچار عارضهای نیستند و رویکردشان رویکرد مثبتی است و چالشی ندارند اما اتفاقاتی که در بیرون از سازمان میافتد، ورود رقبای جدید به سازمان، تغییر تکنولوژیها، تغییر سلیقه مشتریان و اتفاقاتی از این دست میتواند مسیر رشد و پیشرفت یک سازمان را با مشکل مواجه کند و سازمان در نقطهای که قبلاً قرار گرفته بود عقبگرد کند، سهم سازمان را از دست بدهد، فروشش پایین بیاید و... اما این اتفاق میتواند از طریق رقابت، مشتریان و کسانی که در بیرون از سازمان هستند اتفاق افتاده باشد و نه درون سازمان. اینجا هم سازمان با یک فضای پر از سؤال و چالش رو به رو است که میتواند تعریف صورت مسئله یک مشاوره مدیریت باشد.
آیا مدیران سازمان متوجه بروز چالشها میشوند یا خیر؟
اگر مدیران سازمان اشراف خوبی به سازمانشان داشته باشند و سازمانشان را بشناسند و مراقبت سازمان خودشان باشند، این مشکلات را احساس خواهند کرد اما ممکن است زمانی که این مدیران عارضهها و چالشها را میفهمند دیر زمانی باشد برای حل مسئله و اتفاق در زمان دورتری افتاده باشد و عارضهاش را در زمان بعدی شنیده باشند. بنابراین ممکن است زمانی که ما عارضهای را در یک سازمان حس میکنیم ریشه در سالهای قبل داشته باشد و رفع آن بها و انرژی زیادی را بخواهد تا رفع شود و گاهی حتی امکانپذیر هم نباشد.
بنابراین این که بفهمیم کی و در چه زمانی سازمان ما دچار عارضه شده تا بتوانیم در کوتاه مدت آن را برطرف بکنیم یک مسئله بسیار مهم در حیطه مدیریت یک سازمان است. از سوی دیگر ما نمیتوانیم سازمانها را عاری از اشتباه و خطا بدانیم زیرا که ما در یک سیستم عاری از خطا کار نمیکنیم، انواع خطاهای انسانی، خطاهای ماشین و خطاهای مختلفی در سازمان وجود دارد که میتوانند آن سازمان را به سمت عدم بهرهوری یا خطا هدایت کنند.
اما
1. حجم بالای کار مدیران
2. دام موفقیت مدیران
3. دادههای غلط یا نادرستی که به مدیر میرسد و او را به اشتباه میاندازند. مدیران را از دیدن عارضهها و چالش های سازمان دور میکند.
نقش محوری حل مسئله مشاور
یکی از وظایف مهم و محوری مشاوره مدیریت این است که نسبت به سازمان نگاه پیشگیرانه داشته باشد و آن عارضههایی که در آتیه سازمان به آن دچار خواهد شد را پیشبینی و به مدیران سازمان گوشزد کند. از سوی دیگر ما به مدیرانی نیاز داریم که این بلوغ فکری را داشته باشند تا اگر سازمانشان در وضعیت مثبت است این احتمال را بدهند که احتمال وجود یک خطا یا تفسیر اشتباه یا یک دام موفقیت یا هر نکته دیگری که در سازمان وجود دارد و آنها هم از وجود مشاوران بهره ببرند تا مشاوران به کمک سازمان بیایند و آنها را از اتفاقاتی که در آینده تحتالشعاع قرار خواهد داد با خبر کنند و بتوانند نسبت به آنها تصمیمات درستی بگیرند.
چه در نگاه درمانی و چه در نگاه پیشگیرانه وظیفه مشاوره مدیریت این است که دقیقترین و با اتکاترین اطلاعات را از درون و یا بیرون سازمان استخراج کند و وظیفه ذاتی یک مدیر سازمان است که اطلاعاتی را که در سازمان است بدون کم و کاست و با دقت بالا در اختیار مشاور بگذارد تا بداند که چه اتفاقی در درون سازمان افتاده است و برای آن راه حلی داشته باشد.
تصمیم گیری در سازمان
گاهی وقتها مدیران یک سازمان بین دو یا چند مسیر یا چند انتخاب ماندهاند و نمیتوانند گزینه مناسب سازمان را انتخاب کنند، این هم میتواند سرمنشأ یک پروژه مشاوره مدیریت از تعریف مشاوره مدیریت باشد.ورود مشاور به سازمان همیشه به نفع سازمان نیست. در جایی ورود یک مشاور به سازمان میتواند مفید باشد که مشاور بتواند به کشف و حل مسئله کمک کند. بنابراین فعالیت اولیه یک مشاور در ورود به سازمان کشف صورت مسئله است. حال اگر این صورت مسئله منجر به تعریف یک پروژه شود، مشاور آن آن را انجام میدهد یا نمیدهد. اما این که ما بدون پرداختن و کشف صورت مسئله بخواهیم صرفاً یک پروژه تعریف کنیم این انتخاب درستی نیست.
بنابراین ورود یک مشاور الزاماً به معنای انجام یک پروژه نیست ممکن است مشاور به یک سازمان وارد بشود، صورت مسئله را تشخیص بدهد و در نهایت آن سازمان را ترک کند چون شاید توانمندی حل آن مشکل را نداشته است. الزاماً ورود یک مشاور به سازمان میتواند در قالب یک پروژه نباشد و تیمی که قرار است آن عارضه سازمان را برطرف کنند میتواند افرادی از خود آن سازمان باشند و مشاور در قالب یک منتور یا روشهای دیگری در حل مسئله کمک کند. در تصمیمگیری مشاورمی تواند به بررسی گزینهها و اولویتبندی آنها و کمک به تیم مدیریت سازمان کمک کند. از نظر شاخصها و رتبه بندی هایی که مدیران مورد نظر قرار نمیدهند میتواند ریسک گزینهها را بررسی کند. میتواند بازگشت مالی و وضعیت گزینهها در بازار را مورد بررسی قرار دهد و...
دو نکته مهم در حوزه مدیرت تصمیمگیری
1 . مشاور باید از دادههای درستی برای ارزشگذاری گزینهها و اولویتبندی گزینهها استفاده کند و مدیران هم باید دادههای درستی به مشاوران بدهند که در انتخاب مشاوره درست به آنها کمک بکند.
2. مشاور باید بتواند اطلاعات کیفی را به اطلاعات کمی تبدیل کند تا در اولویتبندی و ارزشگذاری گزینهها به مدیران در حوزه تصمیمگیری کمک کند.
حرف آخر در این آموزش
یکی از مسائلی که در بحث مشاوره با آن دچار ضعف جدی هستیم این است که توصیه مشاوران در زمینههای کیفی است. ما در این زمینه نیاز به رشد داریم و امیدواریم که مشاوران و مدیران ما به نگاهی برسند که مشاوران کیفی را به مشاورههای کمی تبدیل کنند تا بتوانند به مدیران کمک کنند.
موضوعات مرتبط