سرفصلهای نوشتار
حرف اول در این آموزش
استراتژی را انسان تدوین میکند نه ماشین، انسانها ساختارهای ذهنی متفاوتی دارند، خروجیهایی که از این ساختارهای ذهنی میگذرد میتوانند با یکدیگر شبیه یا متفاوت باشند، نظریه های حوزه مدیریت نتیجه تفکر و ساختارهای ذهنی است. این ساختارهای ذهنی از یک پارادایم خط میگیرند. پس نظریه های مدیریت که ناشی از ساختارهای ذهنی به هم شبیه هستند، ایجاد میشوند.
تدون و فرمول بندی استراتژی دارای مکاتب مختلفی است.
1. مکتب طراحی: از این مکتب در ایران بسیار استفاده میکنیم و در دانشگاه ها و آکادمیها به آن پرداخته و میپردازیم. تکنیکهای مختلفی از جمله SWOT و ... داخل این مکتب جا دارند. مکتب طراحی با این پیشفرض شروع میشود که میتوان برای آینده برنامهریزی کرد و برای آن برنامه داشت. به نوعی برای اینکه برسیم به یک تناسب بین قوت ها و ضعف ها داخلی با فرصت ها و تحدیدهای خارجی از این مکتب استفاده کرده و استراتژی را فرموله می نماییم. در این مکتب سعی میکنیم اطلاعات جامع را جمع آوری کنیم و تا جایی که امکان دارد این اطلاعات در رابطه با محیط داخل، محیط بیرون، نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها باشند، تا بتوانیم استراتژی خوبی ایجاد کنیم و تمام تلاش بر این است که این استراتژی مبتنی بر داده هایی شود که از محیط جمع آوری کرده ایم. در این مکتب مشاورین و کارشناسان برنامه ریزی در جمع آوری و آنالیز داده و آماده کردن داده ها برای اینکه نهایتاً بتواند آن انتخاب استراتژیک اتفاق بیافتد، نقش دارند.
2. مکتب برنامه ریزی: این مکتب بر این اصل استوار و پایه ریزی شده است که میتوانیم بحث تدوین استراتژی را به یکسری گام تقسیم بندی کنیم. گامهایی که پشت سر هم اجرا میشوند تا براساس آن گامها بتوانیم استراتژی را تدوین کنیم. برنامه ریزی، یک فرایند رسمی گام به گام قابل تفکیک از همدیگر است. در این مکتب هم مشاورین و برنامه ریزان استراتژیک نقش اصلی را در فرایند تدوین استراتژی بر عهده دارند.
3. مکتب کارآفرینی: این مکتب بر موضوع شهود و تجربه رهبر وابسته است و بر توانایی و خلاقیت رهبران در ایجاد استراتژی منحصر به فرد و شکار فرصتها در راستای چشم انداز تاکید دارد. محور اصلی این مکتب خود رهبر و شخصیت رهبر است. آن تفکری که به عنوان تفکر استراتژیک رهبر از آن یاد می کنیم و به نوعی به استراتژی حاصل شخصیت، نگاه، چشم انداز و منظره دید رهبری آن سازمان است. مکتب کار آفرینی وابسته کامل به تواناییهای رهبر دارد.
4. مکتب ذهنی (شناختی): در این مکتب استراتژی را به عنوان خروجی یک فرآیند ذهنی میبینیم که در این فرآیند ذهنی تفسیرهای خلاق، رویا پردازیهای ذهنی و چهارچوبهای ذهنی در شکل دهی استراتژی دخالت دارند. در واقع استراتژی برون داد باورها، دستگاه ذهنی و ادراکی استراتژیست است.
5. مکتب یادگیری: این مکتب بر این فرض استوار است که فرآیند تنظیم استراتژی یک فرآیند توأم با یادگیری است. یعنی ما یاد میگیریم که استراتژی را تنظیم کنیم، بهبود دهیم و در طول زمان و براساس یادگیریهایی که ایجاد میکنیم استراتژی هایمان مرغوبتر شود. طراحان استراتژی در طول زمان یادمی گیرند و به اصلاح آپدیت استراتژی را انجام می دهند. میتزنبرگ از طرفداران و ترویج کننده گان اصلی مکتب یادگیری، اعتقاد به یادگیری و تدوین استراتژی به صورت گام به گام دارد تا با توجه به شرایط بتواند استراتژی خود را وفق دهد.
6. مکتب قدرت: این مکتب می گوید استراتژی برآیند نیروهایی است که در سطح شرکت صاحب قدرت هستند و اعتلاف ها و افراد صاحب قدرت نهایتا استراتژی را شکل میدهند و جهت دهنده هستند و دقیقاً مطابق با علائق قویترین و قدرتمندترین گروه ها تنظیم میشود.
7. مکتب فرهنگ: پیش فرض این مکتب این است که استراتژی حاصل نوعی گفتمان و توافق تمام گروه های سازمان و منعکسکننده آرمان مشترک و آن فرهنگ سازمان است. اگر فرهنگ را به عنوان ارزشها، باورها و اعتقادات جمعی افراد سازمانی بدانیم استراتژی نشان دهنده این فرهنگ، ارزش و باورهاست. استراتژی خروجی این گفتمان فرهنگی داخل سازمان است.
8. مکتب محیطی: این مکتب بر خلاف مکاتبی که تا الان ذکر کردیم، بیشتر بر عامل بیرونی متکی است و این موضوع را یادآوری میکند که استراتژی را عوامل بیرونی، فشارهای بیرونی، تحولات بیرونی، تغییرات بیرونی رقم میزنند و سازمان در واکنش به این محیط استراتژی تنظیم میکند. این استراتژی فرآیند واکنش در مقابل محیط است.
در یک نگاه توصیفی به سازمانها و شرکتهایی که در آن واقع هستیم، می بینیم این مکاتب به نوعی در این مجوعه ها دیده می شود. در شرکتهای استارتاپ بیشتر مکتب کار آفرینی را می بینیم که خود لیدر براساس همین اقدام به تدوین استراتژی می نماید.
اگر در کنار لیدرها، کارشناسان خوش فکر، خلاق و نوآور داریم میتوانیم استراتژیها را وابسته به این افراد کنیم. این افراد در جلسات حضور داشته باشند و با ایده ها و خلاقیتهایی که دارند م استراتژی های خوبی را برای ما تدوین کنند و به فرآیند تدوین استراتژی کمک کنند. بسیاری از مشکلات ما در این است که استراتژی در یک رفت و برگشت بین کارشناسان و مدیران تدوین نمیشود. حتماً باید از مکتب محیطی استفاده کنیم دائماً محیط را رصد کنیم و بتوانیم استراتژیها را به روز کنیم و انطباق استراتژی و تنظیم استراتژی براساس تغییرات محیطی داشته باشیم. متاسفانه بسیاری از استراتژیهایی که در ابتدا به خوبی تدوین شده اند، در طی مسیر متوجه میشویم که SWOT از بین رفته اما هنوز سازمان خبر ندارد و هنوز براساس آن SWOT قبلی کار میکند. اما اتفاقاتی که در محیط رخ داده قطعاً نیازمند به یک استراتژی جدید است.
حرف آخر در این آموزش
اگر بخواهیم یک نگاه توصیفی به سازمانها، شرکتها و مجموعه هایی که در آنها واقع شدیم بیندازیم، میبینیم که مکاتب استراتژیک به نوعی در مجموعه ها دیده میشوند.
بیشتر بخوانید: بررسی رویکردهای متفاوت به برنامه ریزی استراتژیک در کسب و کار