سر فصل های نوشتار
حرف اول در این آموزش
درک از محصول، براساس واحدهای تولیدی و یا خدماتی متفاوت است. در بحث واردات، مدیریت محصول مالک محصول با اختیار تام برای تعامل، سفارش و قیمت گذاری محسوب میشود اما در بخش تولیدی، واحد تولید مالک محصول است. عده ای محصول را زیر مجموعه مارکتینگ میدانند.
P مربوط به Product، عده ای معتقدند این حرف مربوط به P در مارکتینگ میکس است و در هر سازمانی وظیفه داریم که مثل بقیه اجزاء به آن توجه داشته باشیم. کسانی که در بخش های خدماتی بودند یک تعریف از محصول داشتند و کسانی که در بخش تولید می باشند درک دیگری از محصول دارند. در مورد محصولات وارداتی داشتن مدیریت محصول در واقع نوعی مالک محصول محسوب می شود. این موضوع یک قسمت از نحله های محصول از قدیم بوده است. نحله دیگر بحث محصول در بخش تولیدی است که در این قسمت مدیریت محصول نقش فنی تر داشته و بیشتر در بخش تولید است (محصول چگونه تولید شود، چگونه بازاریابی شود و ... ) تا واحدهای دیگر. سومین نوع مدیریت محصول در زیر مجموعه های مارکتینگ فعالیت می نماید (در دو مورد قبلی محصول خیلی بالاتر از دیسیپرین های دیگر در سازمان دیده می شود) اما در این نحله محصول در لول پایین تر و در زیر مجموعه مارکتینگ کار میکند.
وظیفه اصلی مدیر محصول در سازمانها و کسب و کارها، ایجاد لینک بین موضوعات فنی و موضوعات بازار است. یعنی کسی که یک محصول را در سازمان مدیریت می کند باید بتواند موضوعات فنی را ترجمه کند به موضوعاتی که در بازار روی آن می توان مانور داد، پس او هم بازار و هم فنی محصول را می داند.
مفهوم مدیریت محصول در فضای استارتاپی کاری است که شما به عنوان بنیان گذار یا مدیر محصول استارتاپ برای توسعه یک محصول با توجه به نوع کسب و کار انجام میدهید.
زمانی که در دنیای اطرافمان نیازی (Paine) را احساس کردیم به ازای این نیازها یکسری ارزش(Value) فهمیده می شود که از جنس فنی نیستند. این نیازها در بین کاربران (User)، در سطح فضای کسب و کار یا در سطح فنی وجود دارد. پس از سه منبع می توان برای محصول ایده گرفت. در قدم بعدارزشها را در مدل های دسته بندی کرده و به ازای هر ارزش سرویس تعریف می کنیم. هروقت برای هر ارزشی که مشتریی، راننده یا هرکسی دیگر می فهمد ممیز های فنی روی آن گذاریم ارزش تبدیل به سرویس می شود. مثلا درخواست خودرو بصورت آنلاین در هرمکان یک سرویس است. در دنیای استارتاپ ها هیج وقتService Manager نداریم، Product Manager داریم. در نتیجه محصول آن چیزی است که روی آن کسب و کارمان را پیاده می کنیم مثلا قیمت گذاری و ... و این همان فرایندی است که محصول را به بیزینس می رساند (مراحل مدیریت محصول).
وظیفه اصلی مدیر تولید، ایجاد لینک بین موضوعات فنی و موضوعات بازار است. مفهوم مدیریت محصول در فضای استارتاپی کاری است که به عنوان بنیان گذار یا مدیر محصول استارتاپ برای توسعه یک محصول با توجه به نوع کسب و کار انجام میدهید.زمانی که در دنیای اطرافمان نیازی (Paine) را احساس کردیم به ازای این نیازها یکسری ارزش(Value) فهمیده می شود که از جنس فنی نیستند. این نیازها در بین کاربران (User)، در سطح فضای کسب و کار یا در سطح فنی وجود دارد. پس از سه منبع می توان برای محصول ایده گرفت.
در قدم بعدارزشها را در مدل های دسته بندی کرده و به ازای هر ارزش سرویس تعریف می کنیم. هروقت برای هر ارزشی که مشتریی، راننده یا هرکسی دیگر می فهمد ممیز های فنی روی آن گذاریم ارزش تبدیل به سرویس می شود. مثلا درخواست خودرو بصورت آنلاین در هرمکان یک سرویس است. در دنیای استارتاپ ها هیج وقتService Manager نداریم، Product Manager داریم. در نتیجه محصول آن چیزی است که روی آن کسب و کارمان را پیاده می کنیم مثلا قیمت گذاری و ... و این همان فرایندی است که محصول را به بیزینس می رساند (مراحل مدیریت محصول).
برای توسعه محصول در استارتاپ دو مفهوم داریم: کاربر و خریدار. یک جاهایی این دو مانند هم هستند و درجاهایی باهم فرق دارند. باید مفهوم کار بر و خریدار از هم جدا شود. این که کاربر و خریدار هر دو یکی باشد گاهی باعث تسهیل کار می شود و گاهی کار را سخت می کند. مدیر محصول یکی از اصلی ترین نقشها را در استارتاپ دارد از روز اول تا آخر هست و نمی توان آن را حذف کرد.
بخشی از داده ها، منابع و تجربه ها در مدیریت محصول به مدیر محصول برمی گردد و به شدت مهم است. عمدتا از جنس صلاحیت ها، از جنس شایستگی ها و از جنس مهارت های حل تعارض است. مدیر محصول یک ممیزه اصلی دارد باید خودش را رییس، صاحب و مالک محصول تلقی کند. وظایفش از جنس دورهم جمع کردن افراد است تا بتواند از افراد مختلف راهکار هایی برای حل مسئله ها بگیرد و یک دوراندیشی روی roadmap داشته باشد در واقع مدیرمحصول یک مدیرعامل کوچک است.
MVP کمینه محصول قابل قبول است و اولین بار در سال 2001 مطرح شد. MVPیک محصول نیست وقتی می توانیم بگوییم محصول داریم که بتوانیم با آن پول در بیاوریم. مادامی که ما به مفهوم محصول نرسیدیم کالای ما MVPاست و از جنس Prototype (نمونه ای از محصول) است. محصولی است که همه Function ها را دارد باز محصول محسوب نمی شود زیرا ایراد Function ها در نیامده و معلوم نیست چه خروجی ای داشته باشد، ولی کار می کند.
زمانی که می خواهیم محصول را توسعه دهیم Personal سازی می کنیم. در واقع یک شخصیت پرورش می دهیم و در تمام این مسیر یک آدم فرضی داریم که sample از مارکت ما است. در این مفهوم داستانی درباره یکی از مشتری های هدف می سازیم و همه ويژگی هایش را در قالب داستان بیان می کنیم و محصول را با آن تطبیق می دهیم.
توسعه محصول یا به عبارتی کل فرایند مدیریت محصول در استارتاپ فرآیندی مداوم است. یه محصول کوچک را وارد بازار نماییم و بعد به مرور آن را گسترش دهیم و با نیاز مشتری مطابقت دهیم این مفهوم agile کردن، است. مثلا بازار یکسره آپدیت تلگرام را خبر می دهد چون تلگرام مدیریت محصول در فضای استارتاپی دارد. پس یک چیزی را می فرستید در بازار و وقتی باگش درامد و چون کوچیک است با فیدبکی که از مشتری گرفتیم سریعا آن را رفع کردهو دوباره وارد بازار می کنیم. پس اگر می خواهیم مدیریت محصول کار کنیم باید اجایل کار کنیم چابک باشیم.
حرف آخر در این آموزش
استارتاپ ها در ایران یا بر روی کاربر یا روی بیرنس تمرکز دارند و فناوری محور نیستند. زمانی که میخواهیم وارد بازار شویم، بیشتر روی کاربر تمرکز داریم. زمانی که در فاز رشد قرار گرفتیم، به نیازهای کسب وکار باید توجه کنیم.