سر فصل های نوشتار
حرف اول در این آموزش
باید بدانیم که به چه گروهی، چه برندی، چه شرکتی، چه فعالیتی استارتاپ می گویند. برای استارتاپ تعاریف گوناگونی در دنیا وجود دارد. اگر ویژگی ها و مفاهیم استارتاپ ها به درستی درک شود کمک زیادی به شکل گیری کسب و کارها و یادگیری مهارت های لازم برای آنها می شود.
تعریفی که امروزه از استارتاپ ها در دنیا بسیار مورد توجه قرار گرفت، تعریفی است که استیو بلنک در دهه 1990 ارایه داده و بعد از آن این تعریف تکمیل شده، این است که: استارتاپ یک فعالیت کارآفرینانه پر ریسک است که زمان زیادی از عمرش نمی گذرد و سعی می کند با ارائه محصولات و خدمات نوآورانه در یک بازار هدف با یک مدل کسب و کار تکرار پذیر و مقیاس پذیر رشد نماید.
در تکمیل تعریف بالا باید گفت که استارتاپ ها سازمان های کوچک و بعضا موقت هستند که سعی می کنند از تکنولوژی های مختلف که عموما در حوزه اینترنت، نرم افزار و جدیدا ربات ها است، بهره گیرند. شاید گاهی این طور تصور شود که پس هر فعالیت اینترنتی نوع استارتاپ است. استارتاپ فقط اینترنت و شرکت های نو پا در حوزه ICT نیستند. اما با توجه به تعاریفی که از استارتاپ ارایه می شود نیاز به استفاده از فناوریهای حوزه ارتباطات و اطلاعات دارد منتها هسته اصلی استارتاپ ها در حوزه ICT نیست. در واقع مقیاس پذیری و تکرار پذیری ما را مجاب می کند که از فناوری در حوزه ICT استفاده کنیم. استارتاپ ها صرفا در حوزه ICT نبوده و در حوزه تکنولوژی های سخت افزاری (Hardware Startup) نیز می باشند. در حال حاضر مهد استارتاپ های سخت افزاری چین است.
تعریف استارتاپ در حوزه پارادایمی: این است که اگر بتوان فعالیتی را تشبیه کنید کرد به پارادایم هایی که یک فعالیت دیگر در آن شکل گرفته است (در یکی از ارکان مشابه یک فعالیت استارتاپی دیگر است)، آن فعالیت یک استارتاپ است. حتی اگر تشخیص داده شود که این فعالیت پر ریسک، موقت، تکرارپذیری دارد یا خیر و ... باشد.
دانستن تاریخ شروع استارتاپ ها به ما در فهمیدن پارادایم های حاکم براین فضا کمک می نماید. شروع استارتاپ ها از دهه 70 از جنگ جهانی دوم بوده و از IBM به عنوان اولین استارتاپ در سال 1911 نام برده شده است.
بعد از جنگ جهانی دوم خیلی از شرکت ها درآمریکا وضعیت مالی خوبی داشتند لذا احساس نیاز به توسعه محصولات جدید نداشتند و درصدهزینه هایی که صرف واحد تحقیق و توسعه می شد کاهش یافت و باعث شد بخشی از فارغ التحصیلان جوان دانشجویی که در این صنعت ها فعالیت می کردند روانه بازار کار فردی شوند. 30 سال طول کشید تا استارتاپ ها به شرکت های بزرگ بفهمانند که ارزش و اصل موضوع روی نوآوری است و به این ترتیب بعد از 30 سال مدل توسعه استارتاپ ها عوض شد و ایجاد استارتاپ با کمک کمپانی های بزرگ آغاز گردید و تا الان که شتابدهنده های شرکت های سازمانی کمک به رشد استارتاپ ها می کنند، ادامه یافته است.
مهارت های استارتاپی را به صورت یک ماتریس تلقی می کنیم. مهارت های راه اندازی و راه بری و مهارت های فنی، مدیریتی و مهارت های نرم افزاری. باید بین بخش راه اندازی و راهبری تفکیک قائل شویم.
دانستن تاریخ شروع استارتاپ ها به ما در فهمیدن پارادایم های حاکم براین فضا کمک می نماید. شروع استارتاپ ها از دهه 70 از جنگ جهانی دوم بوده و از IBM به عنوان اولین استارتاپ در سال 1911 نام برده شده است.
بعد از جنگ جهانی دوم خیلی از شرکت ها درآمریکا وضعیت مالی خوبی داشتند لذا احساس نیاز به توسعه محصولات جدید نداشتند و درصدهزینه هایی که صرف واحد تحقیق و توسعه می شد کاهش یافت و باعث شد بخشی از فارغ التحصیلان جوان دانشجویی که در این صنعت ها فعالیت می کردند روانه بازار کار فردی شوند. 30 سال طول کشید تا استارتاپ ها به شرکت های بزرگ بفهمانند که ارزش و اصل موضوع روی نوآوری است و به این ترتیب بعد از 30 سال مدل توسعه استارتاپ ها عوض شد و ایجاد استارتاپ با کمک کمپانی های بزرگ آغاز گردید و تا الان که شتابدهنده های شرکت های سازمانی کمک به رشد استارتاپ ها می کنند، ادامه یافته است.
بعد از ایده سازی و شاید مهمتر از ایده سازی مهارت های تیم سازی و کار تیمی و رهبری از مهمترین مهارت ها است.
مهارت لیدرشیپ در راهبری خیلی مهم است ولی در راه اندازی خیلی کارا نبست زیرا گروهی از بنیان گذاران یک استارتاپ را راه می اندازند. با شناخت ماهیت و مفهوم استارتاپ می توانیم به دنبال مهارت های مورد نیاز آن برویم.
مهارت NETWORKING(شبکه ای) و اینکه چگونه بتوانیم با آدمها ارتباط برقرار کنیم هم در مرحله جمع کرن تیم خیلی نیازاست و هم در راهبری برای مسائل تامین مالی و بازاریابی خیلی مهم است.
مهارت PROBLRM SOLVIN (راه حل یابی مشکلات) مهارتی است که هم در مرحله راه اندازی و هم درمرحله راهبری به علت اینکه مدام با چالش های جدید مواجه هستیم باید به آن مسلط باشیم.
یکسری ویژگی ها هستند که شاید نتوان اسم مهارت را روی آن گذاشت ولی از جنس مهارت هستند مثل مهارت کنترل ریسک.
وقتی به دنبال یک مدل کسب و کار هستیم باید بدانیم که توانایی های نرم، مدیریت تعارض و مدیریت ابهام جز مهارت های پایه ای هستند و در تیم بسیار با اهمیت می باشند. اینکه بخواهیم محصولات ما نوآورانه باشد نیازمند شناسایی تکنیک های فن آورانه هستیم.
حرف آخر در این آموزش
در تولید هرکسب وکار همیشه باید تلاش کرد تا مهارتهای آن حوزه را تشخیص داد و باید توجه داشت که چگونه و با چه ابزار و متدولوژی می توان آن را تقویت کرد.
موضوعات مرتبط