سر فصل های نوشتار
حرف اول در این آموزش
خلق ارزش های جدید، پارادایمی جدید است که توسط پروفسور مایکل در بحث استراتژی مطرح گردیده است و موضوع آن این است که چطور بتوانیم با حل مسائل جامعه، کسب وکار خودمان را رشد دهیم.
فاز اول: در این فاز شرکت ها و کسب و کارها فقط به فکر سودآوری بوده و نگرش اقتصادی برآمده از تفکر سرمایه داری پایبند هستند. اگر هر فرد یا مجموعه و یا هر شرکتی در یک اقتصاد به فکر ماکسیمایز کردن منافع خودش باشد نهایتا برایندش به نفع جامعه هم خواهد بود و کاری به مسائل اخلاقی و اجتماعی ندارد. بسیاری از شرکت ها و کار آفرینان به این شیوه پولدار می شوند. عده ای نیز هستند که در کنار بیزنس و کسب و کارشان به خیریه ها نیز کمک می کنند. ارتباط این خیریه ها با حل سیستماتیک و بلند مدت و نظام مند مشکلات اجتماعی در بیزنس و کسب و کار هنوز در این مرحله برقرار نشده است.
فاز دوم: در فاز بعدی بعضی از شرکت ها به دلیل فشار های محیطی، فشارهای مسائلی مثل محیط زیست، و مسائلی که در جامعه ای مطرح می شود موضوعی تحت عنوان مسئولیت اجتماعی شرکت ها (CSR) مطرح کردند. شرکت هایی مثل مایکروسافت و یا فولاد مبارکه و بخشی از بودجه سالانه خود را به بحث مسئولیت اجتماعی شرکت اختصاص می دهند. این کار با انگیزه کمک به جامعه، تبلیغات و روابط عمومی که شرکت را در اذعان عمومی بهتر جا بیندازد، برندینگ و ... صورت می پذیرد.
این انگیزه ها می تواند درونی باشد که ما از آن بی خبریم مثل فعالیت در راستای کمک به محیط زیست، کمک به خیریه، تصفیه فاضلاب و ... که کمک به خیریه در این راستا نیست ولی بعضا شرکت ها آن در این راستا می گنجانند. بعضی از شرکت ها از معافیت هایی هم استفاده می کنند مثلا برای آموزش و ورزش کارکنان از معافیت های مالیاتی به ازای هزینه هایی که کردند استفاده می کنند.
فاز سوم: تا کی ما به خوب بودن آدم ها و بنیان گذاران در یک شرکت برای فعالیت های خیریه باید وابسته باشیم؟ تا کی ما به تصمیم گیری های هیئت مدیره یک شرکت برای تخصیص بودجه مسئولیت اجتماعی برای حل مشکلات اجتماعی باید وابسته باشیم؟ این فاز به صورت خود پایدار نیست یعنی تا یک زمانی می تواند این کار اتفاق بیفتد و بعد از مدتی با یک تصمیم تمام این روند می تواند قطع شود.
بیشتر بخوانید: آشنایی با مهندسی اجرا، متدولوژی اجرای استراتژی ها
ارزش مشترک یعنی اینکه آن ارزش فقط برای سهام داران، کارکنان و مدیران نیست بلکه کلیه ذینفعان زنجیره یک شرکت را اعم از جامعه، مشتریان و تامین کنندگان باید بتوانیم خلق ارزش کنیم. در مدل خلق ارزش مشترک این بحث مطرح شده که ما تا زمانی که بخواهیم برای حل مسائل اجتماعی (فقر، بیکاری، اعتیاد و ... ) فقط بر دولت یا NGO ها تکیه کنیم قطعا نمی توانیم این کار را انجام دهیم. چون مقیاس این مشکلات آنقدر زیاد است که با سایز و مقیاس فعالیت هایی که دولت ها دارند در دنیا قابل مقایسه نیست. در نتیجه برای حل این مسائل باید از شرکت ها یاری گرفت. باید سعی شود که اتفاقی که حل مشکل پیش آمده برای شرکت سودآور باشد تا انگیزه پایدار در آنها ایجاد شود.
شیوه اول: این است که شرکت بیاید یک بازنگری بر روی محصولات و خدماتی که به بازار ارائه می دهد، انجام دهد و متناسب با نیاز بازار محصول و خدماتی را ارائه دهد که این محصول و خدمات ویژگی هایی مانند اولا اینکه بتواند یک مشکل را در جامعه حل کند و ثانیا این که بتواند برای شرکت تولید سود کند را داشته باشد.
شیوه دوم: در این شیوه به تعریف مجدد از بهره وری در زنجیره ارزش می پردازیم به این معنی که خیلی از شرکت ها از ابتدای زنجیره ارزش که بحث ورودی منابع یا مواد اولیه تا انتها یک بازنگری کرده که آیا می توان بهره وری را افزایش داد مثلا در ورودی منابع اولیه، آیا می شود کاری کرد که مواد اولیه با قیمت مناسب و با دسترسی بهتر در زمان مناسب در اختیار شرکت قرار بگیرد، آیا می شود در فرایند تولید اتلاف ها را کم کرد و در تمام این ها سعی می کنند روی بحث بهرهوری کار کنند. آیا می شود کاری کرد که غیبت منابع انسانی و کارکنان کم شود و در عین حال سودآوری شرکت هم افزایش یابد. در واقع شرکت ها می خواهند با افزایش بهرهوری به خلق ارزش پرداخته و بطور هم زمان هم مشکلات جامعه را حل کرده و هم سودآوری را افزایش دهند.
شیوه سوم: بحث ایجاد صنایع، شرکت ها یا فعالیت های مرتبط با زنجیره ارزش است. یعنی اگر حلقه های این زنجیزه را در حوزه مواد اولیه و یا در حوزه ارتباط با مشتری در انتهای زنجیره ارزش، فعالیت هایی مرتبط را انجام داده و توسعه بدهیم این امر می تواند هم باعث توسعه کسب و کار شود و هم و قسمتی از مشکلات محلی ها را حل نماید. در صنایع پشتیبان رشد محلی و منطقه ای که در شهرستان ها و مناطق کوچک ایجاد می کند بسیار مهم است و می تواند زندگی بسیاری از افراد را نجات دهد.
حرف آخر در این آموزش
پورتر بحث CSV را فراتر از نگاه به اجتماع دیده است و عنوان می نماید که بحث مشکلات اجتماعی را در هسته استراتژی قرار دهیم. هسته استراتژی را رفع نیاز Target audients و Target Marketing قرار دهیم که به عنوان بخشی از هدف ماست و متناسب با آن کالا و خدمتی خاص را ارائه دهیم.
بیشتر بخوانید: بررسی چگونگی نگرش سیستمی و دیدگاه فرآیندی در سازمان ها