سرفصل های نوشتار
حرف اول در این آموزش
آینده پژوهی که همان تاریخشناسی نام دارد یک دیسیپلین فرارشته ای است که در ایران از سال 1389 برگزار شد. رستنگاه رشته آینده پژوهی در حوزه فعالیتهای نظامی بوده است.
در زبان پارسی وقتی میخواهیم زمان را بیان کنیم آن را با تایم در زبان انگلیسی همگن میکنیم. اما هر واژه ای را باید با هویت خودش تعریف کرد.Identity در زبان انگلیسی به معنای تشابه و تداوم است. اگر بخواهیم هویت زمان را انکشاف کنیم باید بگوییم عنصر اصلی که نقطه اصلی آغاز زمان است Instant میباشد، نه Time. Instant به معنای لحظه است. همان چیزی که در فارسی از آن به نام امان نام برده میشود. امان در گذر زمان به آن تبدیل شد. وقتی آن میگوییم به زمان حال یا یک عنصر اصلی زمانه به معنای ساعت یا تایم توجه دارد و این آن مرکز ثقلی است که ما را از گذشته زمان و آینده زمان منفک میکند. ریخت شناسی گذشته زمان تا اکنون، تارخ زمان را در برمیگیرد. لذا تاریخ است و از اکنون یعنی آن زمان به آینده، بارخ زمان، رخی از زمان یا نیمرخی از زمان که هنوز بر ما نگذشته است. اگر آنچه که گذشته است، همنشین ماست و ما قبلاً آن را میتوانیم در بعد گذشته زمان و در خاطرات خود مورد توجه قرار دهیم، بعد دیگری از زمان، نیمرخی دیگری از زمان، آنسوی آن قرار دارد و معرفت جانشین ماست. معرفتی که در آینده میتواند ما را باز تعریف کند، خطاهای تخمینی ما را پایین بیاورد و غافلگیریهای استراتژیک ما را کاهش دهد. اگر اینگونه باشد، ما تا حدود زیادی میتوانیم بگوییم که Instant اگر مرکز ثقل است و از گذشته تا اکنون ریخت شناسی آن تاریخ است.
1 . آینده اندیشی انکشافی
2. آینده اندیشی هنجاری
در آینده اندیشی انکشافی پیش بینی شکل میگیرد. پیش بینی متکی بر معیارهای اثبات گرایانه است و تلاش دارد از روشهایی چون تحلیل روند، برون یابی روندها و همچنین تحلیل پیشران ها استفاده کند. بعضی از مسائل قابل پیش بینی نیستند و نمیتوان آنها را در قالب اثبات گرایانه آورد، کمی کرد ، گزاره های عددی داد. لذا از پیش بینی، آینده اندیشی و تاریخشناسی میگذرد و وارد عرصه ای میشود که میتوان این عرصه را آینده نگری یا پیش نگری دانست. در اینجا پارادایم دیگر اثبات گرایانه نیست، پسا اثبات گرایانه و متکی بر ایجاد یک فضای معرفت شناسی تفسیر و تاویل است که در نهایت پسا اثبات گرایانه را شکل میدهد و منجر میشود که ما از پیش بینی به پیش نگری وارد بشویم و اینجا دیگر روش شناسی بر اساس این پارادایم، رویکرد تحلیلی توصیفی پیدا میکند و از روشهایی بهره میبریم که در این زمینه میتواند از منظر هرمنوتیکی و در پارادایم پیش نگری یا آینده نگری به ما کمک کند.
ژرفا نگری در آینده زمان با مصداق ها و موضوعات گوناگون مورد توجه قرار میگیرد و هر موضوع با هر عرصه ای از عرصه شخصی تا بین المللی میتواند موضوعات خرد وکلان مبتلا به حوزه آینده پژوهی را در بربگیرد. بطور مثال ما آینده پژوهی شیمی و فیزیک داریم. آینده پژوهی میتواند در حوزه زندگی فردی و خانوادگی بکار رود و ازحوزه خانواده خارج شود در حوزه رفتارهای اجتماعی و کنشهای اجتماعی قرار بگیرد. آینده پژوهی در پروژه های ملی و منطقه ای و بین المللی وجود دارد.
در آینده اندیشی کاربردی یا آینده پژوهی کاربردی یا تاریخشناسی کاربردی، تلاش در جهت ساختن آینده خویش، مسئولیت پذیری و شجاعت نوع انسانی در برابر سرنوشت خودش، بخش دیگری از رسالت آینده اندیشی تلقی میشود. این جهت گیری بر عکس آنچه که در آنجا معطوف به نظر بود، در اینجا متوجه به اقدام و کنش میباشد. آینده پژوهی علمی و آینده پژوهی کاربردی، هر دو، دو ساحت معنادار در مطالعات آینده ها یا تاریخشناسی هستند. اما در این جهت گیری بیشتر متوجه آن هستیم که بتوانیم زمینه های ایجاد فضای مناسب برای کاربردی کردن آینده پژوهی را در حوزه عینی فراهم کنیم و این نیازمند آن است که ما بتوانیم این آینده اندیشی را در چارچوب رادار آینده و مدیریت آینده، در آینده پژوهی کاربردی مورد عنایت قرار بدهیم.
بعد از پیش نگری، ما وارد پیش نگاری یا آینده نگاری میشویم. در آینده نگاری علم و فناوری، روشهایی چون نگارش چشم انداز مطرح میباشد. وقتی ما چشم انداز را مینویسیم اگرچه به آینده پرتاب میشویم و براساس مطلوبیت ها و ترجیحات خود آینده نگاری میکنیم، اما بیانیه ماموریت را مورد توجه قرار میدهیم و در استفاده از روش چشم انداز این واقعیات هستند که به هر تقدیر سایه خودش را حتی در نگرش تصاویر مطلوب حفظ میکند.
بیشتر بخوانید: آشنایی با مهندسی اجرا، متدولوژی اجرای استراتژی ها
آینده پژوهی، به جهت گیری در آینده اندیشی و تاریخشناسی توجه دارد که ممکن ترین آینده پیشروی یک موضوع را مورد توجه قرار میدهد. محتمل ترین آینده پیشرو را مد نظر قرار میدهد و بقیه آینده های احتمالی را در نظر نمیگیرد و به دنبال ایجاد آینده های هنجاری و سناریوهایی برای آینده های مطلوب نیستیم که اصطلاحاً آینده پژوهی گفته میشود. باید به این نکته توجه شود که در کنار آینده پژوهی، مطالعات آینده ها قرار دارد که همان جهتگیری است که به شناخت آینده های محتمل، ممکن و مطلوب میپردازد و جهتگیری آن در یک آینده محتمل و هویدا ساختن آن از زاویه دید انکشافی، در یک سناریوی محتمل محدود نمیشود. بلکه آینده های ممکن را در کنار آینده های احتمالی قرار میدهد و در ترسیم آینده های احتمالی هم مانند آینده پژوهی به یک آینده محتمل بسنده نمیکند. در این سو ما مدیریت راهبردی یا ساحت استراتژیک را داریم. در ساحت استراتژیک، برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت و تفکر استراتژیک در نیمه دوم قرن بیستم مطرح شد و در مدیریت آینده ما تلاش میکنیم بین ساحت استراتژی یعنی آنچه به عنوان برنامه ریزی، مدیریت و تفکر استراتژیک خوانده میشود و آینده پژوهی پلی بزنیم. از مدیریت راهبردی به مدیریت استراتژیک توجه می کشود و این یک نقطه عزیمت است و از سوی دیگر، در آن سوی پل ما به آینده اندیشی توجه داریم که در یک سوی آن آینده پژوهشی است و در یک سوی آن مطالعات آینده هاست و در وجه سومش، ترسیم آینده هاست. در ترسیم آینده ها ما آینده نگاری، آینده پردازی و آینده نمایی میکنیم. در آینده نگاری، ساخت تصویر مطلوب از آینده، درآینده پردازی، محور تخیل و وارد شدن به خطورات و کشف مخاطرات است تا دچار نه تنها غافلگیری استراتژیک نشویم و خطاهای تخمینی را نسبت به آینده کاهش دهیم، بلکه آینده های مطلوب خود را بر مبنای تصویرگری، تخیل پروری و در کنار آن رسیدن به مرزهای توهم در ساخت و پرداخت آینده های مرجح، زمینه های ایجاد ساخت و پرداخت آینده مرجح خود و جامعه خویش را فراهم کنیم.
درفضای مابین ساحت استراتژی و ساحت پرگستردهی تاریخشناسی که هر کدامشان به سه شعبه تقسیم شده اند، ساحت استراتژیک، برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت استراتژیک و تفکر استراتژیک و در این سو ما آینده پژوهی، مطالعات آینده ها و ترسیم آینده ها را خواهیم داشت. در فضای مابین آنها ، مدیریت آینده قرار میگیرد. در مدیریت آینده ستون فقرات این جمله است : «آینده جایی است که میسازیم، نه جایی که به آنجا هجرت میکنیم» . مدیریت آینده پلی میان مدیریت راهبردی و آینده پژوهی محسوب میشود.
مفهومی است که فیزیک دان و برنده جایزه نوبل آن را طراحی کرد و در 5 عینک با رنگهای مختلف دریچه نظر متفاوتی به محیط آینده باز گشود. ما سعی میکنیم که این 5 عینک را به 7 عینک تبدیل کنیم و نظام جامع شناخت مقدمه ای است بر رادار آینده.
با توجه به اینکه میخواهیم تاریخشناسی با جهتگیری های آینده پژوهی، مطالعات آینده ها و ترسیم آینده ها جهت گیری کاربردی بپذیرد، باید به رادار آینده توجه جدی داشته باشیم. رادار آینده به دنبال آن است که با بازکردن 7 دریچه نگرش با رنگهای گوناگون ولی بهم پیوسته از پرسشهای معنادار و هدفمند به کشف آینده های مطلوب نائل شود و در پس این همه کوشش آینده مرجح را تحت اراده تصمیم گیرندگان، مدیریت کند.
بیشتر بخوانید: تفکر انتقادی در مدیریت استراتژیک
عینک نخست، عینک شیشه ای( سفید): در اینجا رادار آینده به دنبال آن است که بتواند شاخص های آینده را یا همان نیروهای راهبر را به دست بیاورد و از آنها استفاده کند. وظیفه اصلی رادار آینده در این بخش دستیابی به اطلاعات میباشد.
عینک دوم، عینک آبی: تحلیل پنداشت هاست. به دنبال آن است که ساحت آینده احتمالی را دنبال کند (همان آینده پژوهی) و در پی یافتن پاسخ به یک پرسش کلیدی است که زیست بوم پیرامون ما دارای چه ویژگیها و مختصاتی است. نگاه آن انتقادی و غیرجانبدارانه است.
عینک سوم، عینک سبز: گسترش فرصتهاست و تمایل به این دارد که خلاقانه، پژوهش مدار و به دور از مرز و محدود باشد و به سوالهایی چون آینده محتمل و مدیریت پذیری کدام است .
عینک چهارم، عینک زرد: گسترش چشم انداز است. جنس این عینک، جنس نقد چشم انداز میباشد و به دنبال این است که هر سه آینده های مطلوب را مورد توجه خودش قرار دهد.
عینک پنجم، عینک قرمز: عینکی است که به تحلیل گسستگی میپردازد و شگفتی ها را مورد توجه قرار میدهد.
عینک ششم، عینک بنفش: به گسترش راهبرد توجه دارد. نظاره گر اهداف عملی پروژه ها و ماموریت ها برای ایجاد فضای مناسب در جهت تحقق چشم انداز میباشد. پس باید واقع گرایانه و خردورزانه باشد.
عینک هفتم، عینک نارنجی: به دنبال پاسخی نظام یافته، فراگیر و تحلیلی و این پرسشی کلیدی است که چگونه میتوانیم مدیریت آینده را نهادینه کنیم.
حرف آخر در این آموزش
تاریخشناسی در حوزه اکتشاف و هنجار قرار میگیرد. اینکه تصور و برداشتی که ما از خودمان داریم و تصور و برداشتی که دیگران از ما دارند، اینها در یک نقطه تلاقی با هم، هویت ما را بر میسازند.
بیشتر بخوانید: بررسی چگونگی نگرش سیستمی و دیدگاه فرآیندی در سازمان ها