اندازه گیری اثر بخشی تبلیغات، حلقه مفقوده کمپینهای بازاریابی در مارکت امروز
مدرس آموزش
جناب آقای محمد غفاری
سرفصل های نوشتار
بودجه تبلیغات
بودجه بندی به روش درصدی از فروش
ارتباط بین پارامترهای قابل اندازه گیری و تدوین شده در برنامه بازاریابی فروش و پارامترهای قابل اندازه گیری و تدوین شده در تبلیغات
حرف اول در این آموزش
یکی از مواردی که در مارکت امروز حساسیت زاست، بودجه تبلیغات است. شاید تا قبل از این دوره رکود یا دوره های بحرانی که در بازار وجود دارد، شرکتها خیلی راحت به سمت این میروند که بودجه تبلیغاتی بریزند و مصرف کنند، تبلیغات کنند، کمپینهای مختلفی راه اندازی کنند تا بخواهند به نتیجه برسند. اما به شکل مشهود قابل رویت است که اکثریت شرکتها در بحث تبلیغات یا دست به عصا میروند یا به طور کامل بودجه را حذف کردند و به سمت فروش رفته اند.
بودجه تبلیغات
سوال ابتدای در این موضوع این است که آیا بدون در نظر گیری بودجه تبلیغاتی نیز می توان تبلیغات کرد؟ متاسفانه نگاه خاص در مدیران ارشد سازمانها نسبت به تبلیغات و هزینه های مربوط به آن وجود دارد و از طرفی یک رفتار غیر حرفه ای نیز در مارکترها یا تبلیغاتچی ها وجود دارد که نمی توانیم هیچ گاه تبلیغات را در سازمان خود جا بیندازیم. تبلیغات در واقع نوعی سرمایه گداری منجر به سود درآینده است. عملا در کوتاه مدت نگاه تبلیغات، نگاهی هزینه ای است و در بودجه به عنوان هزینه تبلیغات ثبت می گردد. اما از طرفی ظرفتهایی نیز دازد زیرا ما این هزینه را متقبل می شویم تا در آینده یک موقعیت یا پارامتری را در بازار تغییر دهیم (سهم از ذهن مشتریان و معرفی محصول).
شروع منطقی بودن در بودجه تبلیغات از برنامه بازاریابی ماست. ما در برنامه بازاریابی خودمان یک سری اهداف، استراتژی ها و رویکردی را مشخص میکنیم برای این که بتوانیم یک برنامه بازاریابی را به نتیجه برسانیم. این که اهداف چگونه در قالب یکسری پارامترهای قابل اندازه گیری که بتواند تبلیغات را برای ما منطقی کند، تغییر کند و شکل بگیرد نکته اصلی است.
خیلی وقتها تبلیغات را با رسانه اشتباه میگیریم. فکر میکنیم تبلیغات یعنی بر روی یک رسانه پیامی را برسانیم. اما وقتی جامع تر به این قضیه نگاه میکنیم، تمامی فعالیتهای مرتبط با هم در قالبی که بخواهد آن هدف را در بازاریابی محقق کند، میتواند در قالب تبلیغات و کمپین تبلیغات قرار بگیرد.
بودجه بندی به روش درصدی از فروش
ما باید پلی بزنیم بین واحد مالی که قرار است بودجه را تامین نماید و واحد بازاریابی و فروش که قرار است این بودجه را هزینه کند. واحد مالی انتظار دارد که از قبال هزینه ای که در بودجه بندی مالی میکند، پول دربیاورد. وقتی با این همچین مدلی در سازمانها روبرو هستیم، قطعاً در واحد بازاریابی هم ابزاری داشته باشیم برای اندازه گیری اثر بخشی بودجه ای که هزینه میکنیم برای بازاریابی و فروش.
مدلی که تقریبا در همه سازمانها حتی خارج از ایران هم بر مبنای آن حرکت میکنند، مدل درصدی از فروش است (نگاه نهایی به بودجه بازاریابی). درصدی از فروش یک مدل کاملاً منطقی در ارزیابی کردن کلی اثر بخشی یک کمپین میتواند باشد.
یکی از تکینیکهای توجیه برای مدیران ارشد، این مدل است. یعنی با هوشمندی نشان دهیم بعد از چه مدت زمانی این درصدی از فروش، برای سازمان معقول میشود و بعد از آن سازمان میتواند با درصد پایینی از تبلیغات، محصولش را بفروشد.
یک کمپین موفق از یک برنامه نشأت میگیرد. یعنی باید یک استراتژی یکپارچه بنویسید. این استراتژی باید در تمام جنبه ها، در دل یک کمپین تعریف شود. از محصولی که قرار است در آن کمپین فروخته شود یا در مورد آن به مشتری آگاهی داده شود، قیمت محصول، نقاط فروش، ارتباط با بازار، روابط عمومی، نیروی انسانی در خدمات پس از فروش، خدمات پس از فروش و شبکه خدمات پس از فروش. موفقیت کل یک کمپین بستگی ضروری به این دارد که تمامی این ابعاد در کنار همدیگر با موفقیت کار کنند و اگر یک قسمت بلنگد میتواند یک کمپین را به نتیجه نرساند.
بودجه بازاریابی یا بودجه تبلیغات گام بعدیست. تا قبل از آن باید برنامه داشته باشیم و بودجه لازم برای اجرای آن برنامه را در بیاوریم. در انتها ببینیم بودجه ای که میخواهیم هزینه کنیم چه درصدی از فروش را در برمیگیرد. حتی در کمپینهایی که صرفاً با هدف آگاهی دادن به مارکت راه می افتد، اگر نتوانیم یک دیدگاه دراز مدت از فروش ارائه دهیم، بعد از یک فصل بودجه را از دست میدهیم. رابطه دو طرفه را باید در سازمان و برنامه هایتان حفظ کنید. یک سمت نگاهی به فروش داشته باشید و سمت دیگر به برندینگ و آگاهی رساندن در مورد محصول در بازار و کمپین هم نگاهی داشته باشید.
گام بعدی این است که بتوانیم برنامه و کمپین را با استفاده از پارامترهای قابل اندازه گیری به هم وصل کنیم. این پارامترها در برنامه بازاریابی به یک مدل تعریف میشوند، معادلش در تبلیغات باید پارامترهای دیگری داشته باشیم که پارامترهای بازاریابی را محقق کند.
ارتباط بین پارامترهای قابل اندازه گیری و تدوین شده در برنامه بازاریابی فروش و پارامترهای قابل اندازه گیری و تدوین شده در تبلیغات
اگر این دو را به هم وصل کنیم، نیازی به بیلبورد گران قیمت نداریم و میتوانیم با استفاده از دیجیتال مارکتینگ ارزان قیمت، همان نتیجه را محقق کنیم. خیلی وقتها نیاز نداریم به رسانه برویم و تیزر نشان دهیم بلکه میتوانیم همان را به صورت بازاریابی محتوایی اثر بخش تر داشته باشیم. به جای هزینه گران قیمت و ایجاد رویدادهای بزرگ میتوانیم با روابط عمومی این کار را انجام دهیم.
حرف آخر در این آموزش
یکی از دلایل عدم موفقیت کمپینهای بازاریابی یا تبلیغات، این است که بیشتر تمرکز خود را روی ایده پردازی و اینکه چه تبلیغی را برویم میگذارند و روی بحث های پارامتری کار نمیکنند که ببینند این پیام از طریق این رسانه چه اثر بخشی و خروجی دارد.
موضوعات مرتبط