سر فصل های نوشتار
حرف اول در این آموزش
استراتژی چارچوبی برای یک مدل کسب و کار است. زمانیکه یک شرکت در بحران های اقتصادی یا تکه تکه شدن بازارها و شدت رقابت ها دچار مشکل می شود، نیازی نیست تا استراتژی اصلی بنگاه خود را مورد بازنگری قرار دهد. زیرا این اتفاق می تواند نتیجه عملکرد ضعیف در رشد کسب و کار باشد.
1- ساختار صعود (استخر سود) آنجایی از بازار است که بیشترین پول در هر صنعتی از آن در می آید. معمولاً اولین جایی که بازنگری می شود که آیا استراتژی شما درست عمل می کند و یا خیر استخر سود است. یعنی در زنجیرهای که ارزش برای کسب و کار ایجاد می کند بررسی می شود که شاید استخر سودی را که هدف قرار داده ایم دارد از عمق آن کم می شود و شاید هم خشک می شود. این اتفاق برای بنگاه های بسیار هوشمند هم اتفاق افتاده است.
2- زمانی پیش می آید که شما یک سازمان بلوغ یافته هستید که عادت کرده اید به یک سری ساختار هزینه ای و در واقع برای خود یک مکتب اقتصادی ضعیف درست کرده اید. در این شرایط یک رقیب تازه نفس می آید که گرچه صنعت، صنعت پرهزینه ای است اما از پس هزینه ها بر می آید و به شدت شما را گوشه رینگ می گذارد.
3- شما باید فرمول سود تان را بازنگری کنید. زمانی که فرمول سود تان را بازنگری می کنید می توانید نتیجه بگیرید که آیا استراتژی اصلی بنگاه درست بوده است یا خیر؟ فرمول سود لزوما همان فرمول سود مالی نیست که ساختار هزینه، قیمت و بهای تمام شده را دارد. در فرمول سود به ترکیب سبد کالایی که باید بفروشید و سناریوهای فروش باید فکر کنید.
مدیران مجموعه هایی که در حال رشد هستند باید به این مهارت و توانایی برسند، قبل از آنکه در بحران فرو بروند، علائم اولیه را که می گوید استراتژی اصلی بنگاه دیگر به درد نمی خورد را تشخیص دهند. بعضی از شرکت ها آنقدر به یک کسب و کار می چسبند که از رقیبی که در حال درهم کوبیدن آنهاست، غافل می شوند. بعضی ها دچار وسوسه بازاری می شوند و زودتر از آن چیزی که موعد آن است کسب و کار اصلی خود را رها کرده و برای همین دچار نابودی می شوند.
خرید پکیج آموزشی دوره مدیریت اجرایی حرفه پلاس
برای بقای یک کسب و کار، بررسی مداوم آن الزامی است، برای این کار احتیاج به ابزار داریم. اولین سوالی که می توانیم مطرح کنیم تا ابزار خود را به خوبی طراحی کنیم این است که کسب و کار باید در قالب مشتریانی که به آنها خدمت رسانی می کنیم و مشتریانی که از کسب و کار اصلی ما دارند خدمات می گیرند، برود و هویت ما بر اساس آن ها تعریف شود.
معمولا در بنگاه ها و شرکت هایی که جا افتاده و بالغ در صنعت هستند این اتفاق به راحتی پیش می آید که یکسری دارایی های پنهان برایشان ایجاد می شود. معمولاً این دارایی ها مورد استفاده قرار نگرفته و بعد از مدتی به دست فراموشی سپرده می شوند. هرچه سازمان بزرگ تر و پیچیده تر باشد جنس این داراییها به سمت مهارت ها و توانایی هایی که دانش پایه هستند، می رود و مغفول میماند. معمولا در گذر زمان که شرایط بازار تغییر می کند اینها ارزشمند می شوند. رهبران و مدیر های جدید که به سازمان ها می آیند با تغییر مدل های کسب و کار و تغییر نگرش های خود فرصت این را می یابند که این دارایی ها نمود پیدا کنند و می تواند برگ برنده آنها ها باشند.
حال سوال اصلی این است که چگونه مدیریت، این دارایی های پنهان را پیدا کند و بتواند سازمانش را غنی کند؟ کسب و کارهایی که در رکود و یا نزدیک شدن به آن هستند، وسوسه بسیار زیادی به ریسک، برای دور شدن از رکود دارند. مثلاً دنبال آن هستند که کسی آنها را بخرد تا سود آور شوند و یا در شرکت دیگر ادغام شوند و یا وارد صنعت جدیدی شوند که در حال رشد است. اما واقعیت نشان می دهد که شرکت های موفق به سراغ درون خود رفته اند و در آنجا به دنبال ایجاد تغییر بودند. ماتریس استراتژی شاید مفید باشد اما چیزی که واقعیت هست شما وقتی دنبال دارایی های پنهان می گردید ماتریس استراتژی بر اساس دارایی های مشهود و توانایی های مشهود است که می تواند به شما کمک کند و ترکیب آنها را به شما نشان می دهد چکار می تواند برای شما انجام دهد.
دارایی پنهان معمولاً در سه دسته قرار می گیرد:
1- سکوهای تجاری
2- ایده های مشتریان وفادار
3- توانایی ها مورد استفاده قرار نگرفته
وقتی دارایی های جدید را پیدا میکنید آنها را ارزیابی میکنید. این ارزیابی شامل موارد زیراست:
الف) آیا این دارایی مزیت قابل سنجش نسبت به رقبا می دهد؟
ب) ارزش ملموسی به مشتریان هایتان می دهد که با آن حاضر باشند یک بهایی را پرداخت کنند؟
پ) آیا استخر سود جدید برای شما به وجود می آورد که بتواند ان را هدف قرار بدهد؟
ج) آیا توانایی اضافی به شما می دهد که بتوانید آن را با کسب و کار جدیدتان ترکیب کنید و طول عمر به آن بدهید و بقای را تضمین کند؟
حرف آخر در این آموزش
در بررسی وضیت فعلی کسب و کار خود، ترسیم و توصیف درستی از وضعیت فعلی آن داشته باشید. توانمندی های بالقوه کسب و کار خود را شناسایی و به آن یک مدت دوام مزیت رقابتی اضافه کنید. دارایی های پنهان کسب و کار جدید را شناسایی و سپس تعریف کسب و کار جدید را در قالب یک مدل کسب و کار پیاده سازی کنید.
موضوعات مرتبط